«در ایران ما مانند اروپا ؛ کانت و هگل و دکارت و فیخته و نیچه و برتراند راسل و ویتگنشتاین و مور و فرگه و سارتر و هادیگر و … که مستقل و بی هیچ ترسی بنویسند را نداشتیم و ما نمی توانستیم فلسفه خود را بنویسیم . چون ما را می کشتند . برای همین فلسفه خود را در قصه و داستان می نوشتیم . یعنی در یک داستان یک فلسفه را جاسازی می کردیم تا تیغ اسلام گرایان و مذهبی ها شامل حال ما نشود. اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند. منتهی باید اینها را از آن متن ها بیرون کشید و گستراند. آنچه نمی توانستیم بگوییم را در داستان و قصه می گفتیم.
قصه چیست؟: ازمشکلی، آشفتن است
« آنچه نتوان گفت، هرگز»، گفتنست
فریدالدین عطار»
فرشید پژاوند
نوشتههایِ مرتبط:
بازتاب: عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند ! | کورمالی
بازتاب: « دکارت و کانت و هگل ایرانی » | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی