ایرانی نخست یک پهلوان بود و مانند پهلوان می اندیشید. در چنین دورانی بود که ما شاهد کسانی چون فردوسی ها و رودکی ها در فرهنگ خود بودیم. این پهلوان رفته رفته تبدیل به عارف شد. عارف پهلوانی بود که جور دیگر می گفت اما منظورش همان پهلوانی بود. در این دوران عطار ها و مولوی ها در فرهنگ ایران ظاهر شدند. رفته رفته این عارف تبدیل به رند شد که به در می گفت تا دیوار بشنود. در این دوره ما حافظ ها را به فرهنگ ایران هدیه دادیم. اما ایرانی کنونی نه پهلوان است نه عارف و نه رند بلکه زرنگ است . زرنگ دیگر شبیه خود ایرانی هم نیست بلکه دنبال سود خود است . آن پهلوان در او مرده است و آن عارف و رند را در خود کشته است.
وظیفه ما این است که به زرنگ ها تلنگر بزنیم که دوباره پهلوان شوند.
فرشید پژاوند – اندیشه هایی از فرهنگ ایران
نوشتههایِ مرتبط:
- کار فلسفه، زایانیدن حقیقت از مردمست، نه آموختن حقیقت به مردم و تحمیل حقیقت خود به مردم
- اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- در کشور دروغها و فریبها زندگی جهنم است
- پاسخ به آرزویی دور امید به پرسشی نزدیک دارد (۱) – جمهوریِ ایرانی یا اسلامی ؟
- دشمن کیست؟
- ما به رفتاری پهلوانانه نیاز داریم
- قاعده بازی را باید عوض کرد
- باززائی ایرانی
- فلسفه ایرانی
- درباره کورمالی
بازتاب: سرنوشت تیتر دکترا در ایران | کورمالی
بازتاب: مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله | کورمالی
بازتاب: « دکارت و کانت و هگل ایرانی » | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی