مطالب این و آن ؛ و تجربه های این و آن ؛ نوشته ها و اندرزهای بزرگان ,؛ این فرهنگ و آن فرهنگ ؛ این طرز زندگی و آن طرز زندگی ؛ این کتاب و آن کتاب ؛ این شخص و آن شخص و همه و همه ؛ برای آن است که ما تلنگری بخوریم و راه خود را پیدا کنیم که اصلا شبیه به راه آنان نمی باشد و اصلا هم کپی شده آنان نمی باشد و اصلا هم تقلید آنان نمی باشد . نه اینکه در یک راه و مسیر روشن قرار بگیریم که نور این و آن , راه را ترسیم و روشن و نورانی کرده اند. نوری که عیسی و موسی و بودا و کانت و هگل و اشو و نیچه و … به پدیده ها انداخته اند ؛ نور من نیست بلکه نور آنان است که برای من کوری مدام می آورد.
رستم وقتی برای پیدا کردن دارو برای چشم خورشیدگونه به هفت خوان آزمایش و تجربه و بینش می رود , هدف را از پیش مشخص کرده است : (( یافتن چشمی که مانند خورشید است یعنی چشمی که در تاریکی می بیند یعنی چشمی که سرچشمه روشنی و بینش و مهر است)).
اینجوری نیست که رستم یک سری کتاب و حافظه و معلومات از پیش نوشته شده را پیدا کند و با خود حمل کند و به چشم خورشیدگونه برسد.
اینجوری نیست که رستم یک فورمول از ((فروید )) و (( مارکس)) و ((عیسی)) و ((موسی )) و ((بودا )) و ((کانت)) و ((هگل)) و (( نیچه )) و (( سارتر )) و … را بردارد و با آن به دنبال چشم خورشید گونه برود.
اینجوری نیست که رستم سه چهار تن , آموزگار پیدا کند و از آنها بپرسد که چه باید بکنم و به من درس بدهید تا حفظ کنم تا با آن درس کاری انجام دهم .
اینجوری نیست که رستم یک [کشتی نوح] بسازد و آن را وسیله نجات این و آن بداند.
اینجوری نیست که رستم راه ((بی خطر)) و ((پر سود)) و ((ساده)) و ((فورمول بندی شده )) و (( راحت طلبانه )) انتخاب کند تا سریع تر و بدون صرف هیچ هزینه ای به هدف خود برسد.
اینجوری نیست که رستم منتظر عده ای بماند که او برای آنها ((خودنمایی )) کند که به خاطر (( زور )) و ((قدرت)) و (( سیاست)) و (( عقل )) ِ او دست بزنند و او را تشویق کنند.
اینگونه نیست که رستم یک فرضیه علمی و یا یک تئوری را پیاده کند تا به هدف خود برسد.
اینگونه نیست که رستم , در پایان کار یک ((کتاب)) و یا یک ((آموزه)) و یا یک(( شریعت)) و یا یک (( فرمول )) به مردم بدهد تا آنها را روشن کند.
رستم , به مردم نشان می دهد که باید با چشم خود ببینند. اگر کور شده اند به خاطر آن است که با چشم خود جهان را ندیده اند بلکه عینک ((قدرت )) و (( پول )) و (( ایدئولوژی )) و (( علم )) و (( مذهب )) و (( شریعت )) و (( عقیده )) و (( حسادت )) و (( کینه )) و (( فرمول از پیش نوشته شده )) و (( روانشناسی فروید )) و … به چشم خود زده اند و برای همین کور شده اند.
رستم , به مردم نشان می دهد که با چشم خود دیدن , یعنی با چشم خرد خود دیدن بی هیچ واسطه است که انسان را دارای آن چشمی می کند که خود سرچشمه است , این کار رستم ؛ یعنی درآمدن از کورشدن هایی است که این عقیده و آن عقیده , این مذهب و آن مذهب و این فرمول و آن فرمول و این قدرت و آن قدرت ؛ برای ما ساخته اند.
***
نوشته فرشید پژاوند
نوشتههایِ مرتبط:
- نگاهی به فیلم فرش ایرانی
- « جائی در سراسر زمین [همه جهان] نیست که بتوان بدون مواخذه ، کشت و چاپید و غارت کرد و غنیمت را ( عادلانه! ) میان خودیها تقسیم کرد . »
- استراتژیِ ایرانی
- اسارتِ همیشگی و هنوزه اساطیر و نقش اندیشیِ مردمِ ایران
- «گامى از اسطوره بـسـوى فـلـسـفـه : « ديالكتيكِ خيال و خرد »»
- ما تقسیم بندی به نام جهان تاریکی و روشنی نداریم !
- کورمالی کردن در تاریکی (۳) – «آگاهی نیمروزی» ؟ در برابر «کورمالی در سحر و سپیده دم و پگاه و بامداد و نیمروز و غروب و سرشب و نیمه شب و خوابگاه» ؟
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- « معنای درست یلدا (ایل + دا) »
- دام حقیقت !
- کورمالی کردن در تاریکی (۲) – اصل بینش در فرهنگ ایران : جستجو در تاریکی
- هیچیک از نوشتههایِ سیمرغِ گسترده پر نبایستی دستمایهای برایِ کینه توزی و دشمنی با دیگر فرهنگها قرار گیرند
- آزادی، فقط از راه جنگ ملت با آخوند، بدست می آید
- چند جمله نغز از عبید زاکانی – فرهنگِ ایرانی
- دین از دیدگاه فردوسی چیست؟
- وظیفه ما این است که به زرنگ ها تلنگر بزنیم که دوباره پهلوان شوند
- سلب مرجعیت ازگذشته
- کار فلسفه، زایانیدن حقیقت از مردمست، نه آموختن حقیقت به مردم و تحمیل حقیقت خود به مردم
- عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند !
- اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند
- مارکس، اسلام و تقسیم مال چپاول شده
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- «سیمرغ گستردهپر»
- مسئله جان (۰) – طرحِ پرسش
- یکپارچگی در به هم آمیختن و تار و پود شدن همه مردم ایران با هم است
- آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین
- پاسخ به آرزویی دور امید به پرسشی نزدیک دارد (۱) – جمهوریِ ایرانی یا اسلامی ؟
- کورمالی کردن در تاریکی (۱)
- زال زر یا زرتشت یا خرافات موبدان
- دشمن کیست؟
- این یک «انقلاب» نبود، بلکه «قادسیه دوم» بود
- باززائی ایرانی
- فلسفه ایرانی
- تنها راویِ آفرینش، نیرنگ و مسلخِ غریزه
- آفرينش و اصالت زندگي
- مسئله
- درباره کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی