« هزاره هاست که به مردم، درسِ کینه ورزی و نفرت به قدرت را داده اند، تا همیشه در فکرِ انتقام گرفتن از قدرت و مقتدرین باشند. با این حیله ، مردم را همیشه ضعیف نگاه داشته اند. قدرت، دوست داشتنی برایِ همه است و همه باید قدرت را دوست بدارند. کسیکه بقدرت در خارج (به یک مقتدر) کینه و نفرت میورزد، خود را از قدرتمند شدن باز میدارد. سؤِ استفاده یک نفر از قدرت، نشانِ آنست که همه مردم قدرت ندارند و از قدرتِ خود استفاده نمی برند. قدرت بد است، چون در یکجا و در یک فرد، جمع و متمرکز شده است. هر کسی در دموکراسی حق به داشتنِ قدرت دارد. باید همه را برعکس بسیج ساختن اخلاق بر ضدِّ قدرت، علاقمند به قدرت ساخت. علاقه همه به قدرتست که سببِ تقسیم کردنِ قدرت، و شرکتِ در قدرت میشود. حاکمیت ملی، شرکتِ ملت در ضعف نیست، بلکه شرکت همه افراد جامعه در قدرت است. دموکراسی، تقسیم قدرت و حکومت میان همه است.
دموکراسی، حکومتِ مشترک است که از مالکیت مشترک خیلی مهمتر است.
برایِ آنکه کسی، سهمِ خود را از قدرت بگیرد، نباید قدرت را منفور بدارد. چون کسیکه به قدرت کینه و نفرت میورزد، یا بکلی دست از سیاست میکشد و از مشارکت در امورِ حکومتی کناره گیری میکند یا آنکه قدرطلبیِ خویشتن را از خود و دیگران پنهان میسازد، بدینسان او فقط برایِ خدا، برایِ مردم، برایِ حقیقت ، برایِ خلق، قدرت میخواهد. او خودش، هیچ نیست. بدین ترتیب، اشتهایِ بی حدِ خود را (در اثرِ فرو کوبیدنِ سائقه طبیعی قدرت، این سائقه شعله ور میگردد و ابعادِ بی اندازه و بیمارگونه پیدا میکند، به همین علت نیز در فکرِ یافتنِ قدرتِ خدایی و قدرتِ خلق و توده و قدرتِ حقیقت میافتد) که قدرت دارد، با کینه و نفرتِ خود آگاهانه اش به قدرت، سازگار میسازد. کسیکه بیش از همه از قدرت نفرت دارد، بیش از همه آنرا دوست میدارد. همین افراد هستند که در جوامع و تاریخ به مردم درسِ کینه ورزی و نفرت به قدرت میدهند تا قدرت منفور شده را که مردم نمیگیرند، تصاحب کنند تا بر مردم برایِ مردم یا برایِ خدا حکومت کنند. »
منبع:
– منوچهر جمالی، از همه و از هیچ ، برگِ ۴۲، شرکتِ انتشاراتِ پارس، آمریکا، ۱۹۸۴، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- « سؤالی که حکومت را متزلزل میسازد »
- « خود را به مسائل مالیدن » [!]
- یکی آزمایش کن از روزگار
- ضرورتِ تاریخیِ رژیمِ خمینی
- سعیِ به هدر رفته – امپریالیسمِ داخلیِ ایرانیان چه کسانی هستند ؟
- « جائی در سراسر زمین [همه جهان] نیست که بتوان بدون مواخذه ، کشت و چاپید و غارت کرد و غنیمت را ( عادلانه! ) میان خودیها تقسیم کرد . »
- استراتژیِ ایرانی
- «گامى از اسطوره بـسـوى فـلـسـفـه : « ديالكتيكِ خيال و خرد »»
- ما تقسیم بندی به نام جهان تاریکی و روشنی نداریم !
- کورمالی کردن در تاریکی (۳) – «آگاهی نیمروزی» ؟ در برابر «کورمالی در سحر و سپیده دم و پگاه و بامداد و نیمروز و غروب و سرشب و نیمه شب و خوابگاه» ؟
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- دام حقیقت !
- این مهم نیست که حرفهای خوب بزنند، این مهمست که آیا میتوان به آنهائی که حرف خوب میزنند، اعتمادکرد یانه ! – ما را پاک مچلِ خودشان کرده اند با این اخبارشان !
- پیوندِ ناگسستنی و هیاهو بر انگیزِ آخوندها ( = روحانیون ؟!) و لات ها، چقوکشان و قلدرها !
- مردمِ مصر اسیرِ افکارِ خود خواهد شد !
- در ۲۰۰ سالِ گذشته، آخوندها همواره در رختخوابِ ایرانیان حضور بهم رسانده اند !
- آزادی، فقط از راه جنگ ملت با آخوند، بدست می آید
- در شکمِ روحانیون (!)، قدیسین (!)، علما (!) و رسولان (!)، هم باد، میپیچد !
- رهبران جبهه ملی، مانند شاهی ها، همه «پراگماتیستهای تهی از فلسفه فرهنگ ایران» بودند [و هستند]
- وظیفه ما این است که به زرنگ ها تلنگر بزنیم که دوباره پهلوان شوند
- سلب مرجعیت ازگذشته
- ای مردمِ ایران … ! خود را به دستِ خود به هلاکت نیافکنید !
- کار فلسفه، زایانیدن حقیقت از مردمست، نه آموختن حقیقت به مردم و تحمیل حقیقت خود به مردم
- مارکس، اسلام و تقسیم مال چپاول شده
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین
- پاسخ به آرزویی دور امید به پرسشی نزدیک دارد (۱) – جمهوریِ ایرانی یا اسلامی ؟
- کورمالی کردن در تاریکی (۱)
- زال زر یا زرتشت یا خرافات موبدان
- دشمن کیست؟
- جنبشِ سبز ایران و زمستانِ اسلامی – عربی (بهارِ عربی)
- این یک «انقلاب» نبود، بلکه «قادسیه دوم» بود
- آنان که از ضحاک توقعی بجز بلعیده شدن دارند، سخت در اشتباه هستند
- ما به رفتاری پهلوانانه نیاز داریم
- مساله احترام به عقایدِ اسلامیِ آخوندها
- قاعده بازی را باید عوض کرد
- باززائی ایرانی
- فلسفه ایرانی
- بازی باید بهم بخورد
- مسئله
- درباره کورمالی
بازتاب: شرم (۳) – « شرم بردن از تابعیت » | کورمالی
بازتاب: « دکارت و کانت و هگل ایرانی » | کورمالی
بازتاب: « جمالی ، فیلسوف است » | کورمالی
بازتاب: « چیز و قدرت » | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی