« هیچکسی، میانِ خوب و بد انتخاب نمیکند. بد ، انتخاب کردنی نیست. هیچ انسانی نیست که وقتی بد را بشناسد، بد را انتخاب کند. معمولاً انتخاب میانِ دو چیزیست که با دو معیارِ مختلف سنجیده میشوند و هر کدام یک از آنها با معیاری خوب است. بنابرین مساله انتخاب، مساله تصمیمگیری میانِ دو خوبست، که هر کدام از آنها با معیاری دیگر، خوبست. و مساله تصمیم گیری در این انتخاب، مساله تصمیم گیری در میانِ این دو چیز نیست (که در مقابل یا این، یا آن قرار بگیریم) بلکه مساله، مساله طردِ یک معیار و یا تابعیتِ یک معیار از معیارِ دیگر است. مثلا خوردن میوه درختِ معرفت در بهشت برایِ آدم خوب بود، ولی از معیارِ خدایی که اطاعت میخواست، (و به اطاعتِ از خود، بیش از معرفت ارزش میداد) بد بود. و مساله انتخاب میانِ خیر و شر ، مساله انتخابِ این بود که آیا من باید معیار خیر و شر باشم ؟ آیا منفعت من معیار خیر و شر من هست ؟ یا اینکه خدا یا جامعه یا طبقه یا مرجعِ دیگری باید معیارِ خیر و شرِ من باشد ؟ اساسا همیشه تصمیم گیریهایِ اخلاقی و وجدانی، پیچیده و گیج کننده و متزلزل سازنده و تردید آورنده هستند، چون دو امکان عرضه شده هردو خوبند. مساله به این میکشد که کدام خوبی، خوبتر است ؟ در این موارد، معیاری که با آن خوبی سنجیده میشود، پنهان از دید است. یا آنکه ما از وجودِ این دو معیار ، بیخبریم، یا اینکه خود ناخوداگاهانه نمیگذاریم که این دو معیار ، موردِ توجه قرار گیرند و شناخته بشوند.
تصمیمِ ظاهری در میان دو امکان، تصمیم آشکار در میانِ دو معیار را میپوشاند و یا تاریک میسازد. ما آنچه را شر میخوانیم، دیگر از امکانِ انتخاب انداخته ایم. ما از همان آغاز، آنچه را با سنجش با معیارِ دیگر خیر است، شر مینامیم، یعنی معیارِ دیگر را بکلی منتفی میسازیم و نمیگذاریم که به عنوانِ یک معیار تلقی بشود. این معرفتِ خود را که مستقیماً از سنجشِ با معیارِ دیگر داریم و بر آن اساس، آنرا خیر یافته ایم، تحقیر میکنیم ، و عملا قائل میشویم که یا ما معرفت به آنچه خیر و شر است نداریم و نمیتوانیم داشته باشیم و یا ما معرفت به خیر و شر داریم و به عمد یا طبق طبیعت فاسد خود، شر را انتخاب میکنیم. قبول هر کدام از این فرضها به قبول جهلِ فطریِ انسان یا به قبولِ ظلم و کفرِ فطریِ انسان میکشد. انسان در فطرتش فاسد و گناهکار میشود. و با این هردو نتیجه گیری، انسان از معیار بودن میافتاد (چنانچه در تورات و انجیل و قر آن استدلال شده است).
بنابراین انسان همیشه میان دو خیر انتخاب میکند که با دو معیارِ مختلف خیرند، و مساله، مساله کشمکش میانِ معیار هاست. خیر، یک معیار ندارد. »
منبع:
– منوچهر جمالی، از همه و از هیچ ، برگِ ۲، شرکتِ انتشاراتِ پارس، آمریکا، ۱۹۸۴، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- « خدایی که نمیتواند موسیقی بنوازد، نمیتواند قانون بگذارد »
- « ياوه اي به نامِ « قرائت هايِ غير متحجرانه » »
- آزمونِ ایرانی بودن در برابرِ اسلامی بودن، با سفر به بیش از ۱۱۰۰ سال پیش
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- « خود را به مسائل مالیدن » [!]
- یکی آزمایش کن از روزگار
- ما تقسیم بندی به نام جهان تاریکی و روشنی نداریم !
- کورمالی کردن در تاریکی (۳) – «آگاهی نیمروزی» ؟ در برابر «کورمالی در سحر و سپیده دم و پگاه و بامداد و نیمروز و غروب و سرشب و نیمه شب و خوابگاه» ؟
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- دام حقیقت !
- کورمالی کردن در تاریکی (۲) – اصل بینش در فرهنگ ایران : جستجو در تاریکی
- سلب مرجعیت ازگذشته
- کورمالی کردن در تاریکی (۱)
با درود به جناب سیمرغ گرامی
یکنفر نوروز را به شما تبریک گفته و سال خوشی را برای شما ( و سایر دوستان به ویژه جناب روشان گرامی) آرزو دارد.
لایکلایک
مرسی، یکنفر/چندنفرِ عزیز،
سد سال به این سالها،
🙂
لایکلایک
بازتاب: آنچه الله هم در قرآن جا انداخته | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی