نوشتههایِ مرتبط:
- آرزوها و پیشبینیهایِ خوب و بد پس از ج. ا.
- « متفکر و ملتِ مستقل »
- استراتژیِ ایرانی
- دام حقیقت !
- مردمِ مصر اسیرِ افکارِ خود خواهد شد !
- کار فلسفه، زایانیدن حقیقت از مردمست، نه آموختن حقیقت به مردم و تحمیل حقیقت خود به مردم
- اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- یکپارچگی در به هم آمیختن و تار و پود شدن همه مردم ایران با هم است
- فلسفه ایران روی کشاورزی بنا شده است
- باززائی ایرانی
- فلسفه ایرانی
- آفرينش و اصالت زندگي
- جهانِ مهر: جهانِ مبتنی بر پیوندِ جانها
- بازی باید بهم بخورد
- مسئله
- درباره کورمالی
که راز ِ چشم ِ تو چیست؟
..
از او پرسیدم ای جان، که راز ِ چشم ِتو چیست
که برقش، در درون ِ من بدون واسطه، چون سیل جاری ست
تپش آرد به قلبم توی ِ سینه، مثال ِ مشت بر خُم
دَوَد گرما به رگهایم، چو آب ِ جوش جاری ست
به زانو ها می شوم من سست و لرزان
که از پیشَت توان ِ رفتن ام نیست
کلامی گر بخواهم، از تمنایم بگویم
نفس پس می زند، آنگاه توان ِ گفتن ام نیست
تکان خوردن ز ِ جایم، چو پا هست سست و لرزان
توان از دست داده، وَ پای ِ رفتن ام نیست
کبوتر وار چو بر دامی ز ِ تور افتاده باشد
به کوشش در تلاشی بر فرارم، چاره ام نیست
چو بشنید این سخن ها از لب ِ من
نهاد انگشت بر لب، گفته ام هیس
..
سوز
لایکلایک