« اسطوره، شکلیابی «تجربههایِ دیو آسا یا تجربههایِ اژدها آسای» انسان هستند. تجربههایی که از تصاویر و کلمات و مفاهیم و نمادهایِ انسان فوران میکنند و فرو میریزند. این گونه تجربههای «آتشفشانی» ، که در دورههایِ نخستینِ تحولاتِ انسانی ، بیشتر از امروز بوده اند ، تصاویر و نمادهایِ خود را در اسطورهها یافته اند. برخورد با هر واقعیتی و پدیدهای ، انسان را به تجربیاتِ آتشفشانی اش میانگیخته است. ما امروزه با برخورد با همان واقعیات و پدیدهها ، بندرت انگیخته میشویم ، تا چه رسد به اینکه آن تجربیاتِ آتشفشانی را از سر بکنیم. بسیاری از پدیدهها و واقعیتها ، اساسا ویژگی انگیزانندگیِ خود را بر بسیاری از انسانها از دست داده اند.
ادیانِ کتابی ، کوشیده اند که با غصبِ این تصاویر و نمادها ، آن «تجربههایِ آتشفشانیِ انسان» را ، برگزینند و محدود و تنگ و باریک و رامشدنی و تصرف پذیر سازند.
در واقع این ادیان ، با «شیوه دیو بندی» ، خود ، امکاناتِ برونفشانیِ این تجربیات را کاسته اند. و این ادیان با ورودشان در دامنه تاریخ ، با مطرود ساختن « دیو » و « اژدها » که نماد و تصویر این گونه تجربیات بودند ، این تجربیاتِ انسانی را بدنام و ننگین و تاریک و زشت ساختند.
در حالیکه با زشت و بدنام ساختن این تجربیات ، قسمت اعظم و عالی از همان تجربیات اصیل دینی و عرفانی و هنری را قدغن ساختند . این تجربیات ، علیرغم هولناکیشان ، ارزش و اهمیت و علویت خود را نگاه داشته اند.
هنرهای زیبا باید علیرغم این ادیان کتابی ، این تجربیات دیو آسا و یا اژدها گون انسانی را از نو دسترسی پذیر سازد. انسان باید از سر بتواند از اینگونه تجربیات آتشفشانی خود ، لذت ببرد و مستی از آنها را قدر بداند. روز بازگشت دیوها و اژدهاها فرا رسیده است. دیوانه شدن، چیزی جز همان «تجربیات آتشفشانی کردن» نیست. دیوانگی ، «بیماری مقدسِ » انسان است. انسان با تجربیات پرهیبت و متلاطم و فورانی خود کار دارد که « بیم + آورند » . بیرون راندن دیو و اژدها از انسان ، فقیر ساختن انسان از غنایش بوده است.
اینکه جمشید در روزیکه ، نوروز خوانده شد ، بر دوش دیو ، به آسمان پرواز کرد ، بیانِ آن است که ما با چنین قواییست که خواهیم توانست به اوج تعالی خود برسیم و خواهیم توانست ، جهان را تازه سازیم. جشن نوروز با تجربیات دیوی کار دارد ، که انسان را به اوج خردش میرسانند. جمشید با پیوند « خرد » و « دیو » است که انسان را به اوج تعالی اش میرساند. خرد و دیوانگی ، باید با هم گره بخورند تا انسان آسمان را بگشاید. »
منبع:
منوچهر جمالی، تجربیات گمشده ، انتشاراتِ کورمالی، لندن، ۹ فوریه ۱۹۹۲ . برگِ ۲۵ از این کتاب را ببینید، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- ایرانیان؛ مردمانی که «آرزوهایشان به بردگی کشیده شدهاست»
- « آیا تفکر و اندیشیدن واقعی در جامعه ما آغاز شده؟ »
- سخنان و مرثیه انتقادیِ مانی بر سرگذشتِ ایرانیان پس از اسلام در ۱۰۰۰ سالِ گذشته
- « با خرافات اندیشیدن »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- « خود را به مسائل مالیدن » [!]
- اسارتِ همیشگی و هنوزه اساطیر و نقش اندیشیِ مردمِ ایران
- «گامى از اسطوره بـسـوى فـلـسـفـه : « ديالكتيكِ خيال و خرد »»
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- کورمالی کردن در تاریکی (۲) – اصل بینش در فرهنگ ایران : جستجو در تاریکی
- اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند
خيلى سخت بود !! چند بار مجبور شدم بخونم ، ممنون
لایکلایک
آواره گرامی،
در نوشتههایِ پس از این قصد دارم بر اساسِ فرهنگِ اصیلِ ایران ، و به کمکِ نوشتههایِ جمالی ، بیشتر به موضوعِ دیو بپردازم.
خوشحال هستم که این نوشته جمالی را پسندیده اید.
کاش دریافتِ خود را برایِ من از این نوشته مینوشتید.
لایکلایک
با درود به سیمرغ گرامی
1. برخی استوره می نویسند درست است یا خیر؟ 2. برخی این تجربه ها را تجربه حضور انسان در بعد غیرمادی(حضور بخشی از انسان (جوهر{گوهر} /روان، خرد، حالت ستاره ای…یعنی بخشی از ماده وجودی انسان با ارتعاشات بالاتر) در فضاهای کیهانی یا جهان های دیگر(جهان های غیرمرئی برای ما با عناصری با ارتعاشات / در ابعاد بالاتر) در حالت خواب یا رویا می دانند …یا مثلا»به تعبیر گوستاو یونگ ارکه تایپ همگانی…
لایکلایک
یکنفر/چندنفرِ عزیز،
اسطوره به دستِ فردی خاص نوشته نمیشود.
بلکه تخمِ اولیهای دارد که توسطِ همگاه پرداخته میشود و میبالد و همچون یک گیاه رشد میکند و شکل میگیرد.
و یا همچون پاره الماسی صیقل میخورد و ناب میشود. ولی شخصِ خاصی این امر را انجام نمیدهد، بلکه این همه مردم با هم هستند که به آن شکل میدهند.
به نظرِ من این تجربههایِ دیو آسا پیش از آنکه به جهانِ مادی و فیزیک بسته شده باشند، به درکِ انسان از خود و تجربیاتش از محیطِ پیرامون بسته شده اند.
لایکلایک
با سپاس از پاسخ شما، منظور یکنفر از پرسش اول ، املای استوره بود؟ اسطوره یا استوره؟
لایکلایک
🙂
هرکدام که پسندتان است، یکنفر/چندنفرِ عزیز.
لایکلایک
بازتاب: « خدائی که دیو ساخته میشود » | کورمالی
بازتاب: « فیلی که با سرکشی و سرسختیِ خود ، تاریخ جهان را تغییر داد » | کورمالی
بازتاب: « جستن تخمههای گذشته » | کورمالی
بازتاب: « دریافت داستانی ملّی » | کورمالی
بازتاب: موسیقیِ مردمِ جهان (۳) – Muhtemel Aşk | کورمالی
بازتاب: موسیقیِ مردمِ جهان (۴) – در تسبیحی از نفسم، نامهای معشوقهام را به نخ میکشم – نصرت فتح علی خان – پاکستان (اردو) / هند | کورمالی
بازتاب: موسیقیِ مردمِ جهان (۵) – دوستم دوستم | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی