ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت – جانم بسوختی و به دل دوست دارمت


قبرستان شهر آل حورین ال گرانده

*****

ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب
بیمار بازپرس که در انتظارمت
صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت
می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار
تخم محبت است که در دل بکارمت
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست
فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت

حافظ

*****

در سوگ استاد منوچهرجمالی، «گرامی بُد آن کس که بودی دلیر»

یک دیدگاه برای ”ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت – جانم بسوختی و به دل دوست دارمت

  1. بازتاب: شرم (۲) – هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق | کورمالی

  2. بازتاب: آمدی کاتش در این عالم زنی – وانگشتی تا نکردی عاقبت | کورمالی

  3. بازتاب: « جمالی ، فیلسوف است » | کورمالی

  4. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۳) – Muhtemel Aşk | کورمالی

  5. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۴) – در تسبیحی از نفسم، نام‌های معشوقه‌ام را به نخ می‌‌کشم – نصرت فتح علی خان – پاکستان (اردو) / هند | کورمالی

  6. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۵) – دوستم دوستم | کورمالی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s