« خدای آهنگساز (خدا ، بزرگترین مطربست) »


« مثنوی جلال الدین رومی با این بیت آغاز میشود که :

بشنو از نی‌ چون حکایت می‌کند
از جــدائــیــها شــکایــت می‌کند

این نی‌ را که انسان یا شاعر باشد ، خدا مینوازد. در این شعر ، و ابیات بعدی ، نقطه ثقل روی همین « شکایت از جدائی » قرار گرفته است ، نه‌ روی مفهوم « خدای آهنگ نواز و آهنگ ساز ». ولی‌ این مفهوم در غزلیات جلال الدین بسیار تکرار میگردد ، و نکته ثقل ، روی مفهومِ  « خدای طرب انگیز ، خدای مطرب » است نه‌ روی « شکایت از جدائی ».

چون چنگم و از زمزمه خود خبرم نیست
اســـرار هـمـی‌ گـویــم و اســـرار نـدانـم

انسان چنگیست که خدا ، حقیقت را از آن مینوازد.

حقیقت ، آهنگ موسیقی‌ است. حقیقت ، آهنگیست که روی چنگ یا نای یا رباب یا دف انسانی‌ زده میشود. موسیقی‌ ، زبان خداست.

حقیقت ، آهنگیست که ناخودآگاه از انسان برمیخیزد ، و انسان از حقیقتی که از او نواخته میشود ، آگاهی‌ و خبر ندارد. حقیقت ، در زبان ، در مفاهیم و کلمات و عبارات و خیالات پدیدار نمی‌شود ، بلکه در آهنگ و آواز و ترانه و نغمه و زمزمه. حقیقت ، شکل فکر به خود نمی‌گیرد ، بلکه شکل آهنگ و نوا بخود می‌گیرد. موسیقی‌ ، فضای حقیقت است. در زبان فارسی‌ ، واژه (واژه = کلمه) همریشه با « آواز » است ، و در اسطوره‌های ایران باستان این سیمرغ است که با آواز ، حقیقت را به زال می‌‌آموزد ، یا مرغ دیگریست که حقیقت را با آواز برای جم می‌‌آورد. در « آهنگِ کلمه » یا در « موسیقی‌ که در کلمه هست » ، حقیقت هست ، نه‌ در « مفهوم کلمه ».

این سیمرغ است که « خدای آهنگ ساز و آهنگ نواز و خدای آواز » است. مفهوم « خدای مطرب » جلال الدین ، به مفهوم سیمرغ ، که خدای آواز و موسیقی‌ باشد باز میگردد ، نه‌ به خدای قرآنی.

حقیقت را نباید با عقل فهمید ، بلکه باید چون آهنگ شنید و با پایکوبی و دست افشانی دریافت. حقیقت ، چیزیست که انسان را بشادی و جنبش و شوق و خوشحالی می‌‌آورد. نه‌ آنکه مانند مفاهیم زبانی‌ ، انسان را افسرده و خشگ و ملول و لنگ کند. خدای جلال الدین رومی ، مطربست و حقیقت ، موسیقی‌ است. شاید این بزرگترین کشفی بود که جلال الدین رومی در اسلام و علیه اسلام کرده است. »

 منبع:

منوچهر جمالی، تجربیات گمشده ، انتشاراتِ کورمالی، لندن، ۹ فوریه ۱۹۹۲ . برگِ ۷۱  از این کتاب را ببینید، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

یک دیدگاه برای ”« خدای آهنگساز (خدا ، بزرگترین مطربست) »

  1. با درود به جناب سیمرغ گرامی
    در واقع، موسیقی کیهانی، صدای موزون ناشی از ارتعاشات اجزای موجودات در کیهان، در همه زمان ها و در همه فضاها جریان دارد ولی به علت محدودیت انسان در شنیدن صداها در دامنه مشخصی، ما آنها را گوش بدن نمی شنویم بلکه با گوش جان می شنویم. بنظر من، جان ما بسیاری از این داده ها بشکلی پردازش می کند و نتیجه را به مغز ارسال می کند و ما از آن تعبیر به حس ششم، روشن بینی، روشن شنوایی، …تماس با ارواح درگذشتگان،…می کنیم! بویژه کسانی که توانایی شنیدن در دامنه ای جزیی پایین تر یا بالاتر از حد میانگین انسان ها را دارند.

    لایک

    • با سپاس از شما یک‌نفر گرامی‌،
      درک و برداشت از اسطوره به جهان امید‌های ما شکل می‌‌دهد.
      کشف و جستجو جهان به دانش ما.
      یک چیز مسلم است، نه‌ جهان امید‌ها را پایانی است و نه‌ جهان دانش.

      به امید شادی
      🙂

      لایک

  2. بازتاب: « – استوره ؟؟؟ » | کورمالی

  3. بازتاب: « جشنِ زادروز عیسی، جشنِ پیدایشِ جمشید بوده است » – ریشه جشنِ یلدا | کورمالی

  4. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۳) – Muhtemel Aşk | کورمالی

  5. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۴) – در تسبیحی از نفسم، نام‌های معشوقه‌ام را به نخ می‌‌کشم – نصرت فتح علی خان – پاکستان (اردو) / هند | کورمالی

  6. بازتاب: موسیقی‌ِ مردمِ جهان (۵) – دوستم دوستم | کورمالی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s