« خداوند مهر در ایران ، سیمرغ بود. در داستان شاهنامه ، سه گونه مهر او را مییابیم. درست در این داستان ، زالِ افکنده ، چیزی جز نمونهای از همان تخمه هائی نیست که در نخستین داستان سیمرغ ، بیاری باد و تیر ، در همه گیتی پخش و پاشیده میشوند. سیمرغ ، با تخمههایش دو گونه رابطه دارد. هم سیمرغ در همه تخمهها حاضر است و هم همه تخمهها در سیمرغ با سیمرغ ، انبازند. چنانکه اهورامزدای مینوئی (تخمه ای) در همه امشاسپندان ، حاضر است ، و از سوئی همه امشاسپندان ، در مینو (اهورامزدا در حالت مینوئی) با هم انبازند. سیمرغ ، به همه تخمهها مهر میورزد و آنها را « افکنده » به خود نمیگذارد ، بلکه از هر دردی که به آنها برسد ، آزرده میشود و آنها را پیش خود میپرورد و همال آنها و جفت آنها میشود. سیمرغ ، به هرچه جانست ، مهر میورزد و نمیتواند تحمل جدائی هیچکدام از آنها را بکند. پس در پیش آنها هست و آنها با او انبازند. عشق ، برای ماجراهای گهگاهی نیست. مهر در او اصل است. او هیچکس را از مهرش طرد نمیکند که وقتی از او رویگردان شد ، راهی دیگر نداشته باشد. مهر او تابع هیچ عیب و نقصی و گناهی نیست و مشروط به اطاعت و مهر متقابل و … نیست. حتی بِسامی که قاتلست و ضحّاکی که سراسر جهان را میخواست بیآزارد و نابود سازد ، مهر میورزد. پس سیمرغ ، اصل مهر است و خودش مهر میورزد. دلش میسوزد و از مهر به جانها ، جانش میسوزد. در حالیکه اِروس ، خودش هر چند فرزند آفردیت هست ، بطور کلی عاشق نمیشود ، فقط دیگران را عاشق میسازد. خودش رویهمرفته ، فارغ از عشق است. اگر هم عشقی بورزد کاریست نادر و استثنائی. سیمرغ ، تن و حس را از محدود[ه] مهر بیرون نمیگذارد و در مهر ، تن و روان را از هم جدا نمیکند.
سیمرغ به همه گیتی (جهان مادی) مهر دارد و همه گیتی را میپرورد. اِروس ، در اسطورههای یونانی « خدای خُرد و کوچکی » است ، در حالیکه سیمرغ ، با پرهای گسترده اش ، سراسر گیتی را زیر پَر میگیرد. سیمرغ ، هم عاشقست و هم معشوق. همان اندازه که عاشق زالست ، معشوق زال نیز هست ، و در این رابطه عاشقی و معشوقی ، همال هر انسانی هست.
و از آنجا که سیمرغ ، بکردار تخمهای ، سرچشمه مهر است ، هر تخمهای که او در گیتی میافشاند ، مانند او باز سرچشمه مهر است. هر تخمهای در فروزه اصالت مهر ، انباز با سیمرغست. سیمرغ ، این و آن را بنا بر تصمیم خود ، عاشق نمیسازد ، بلکه در انبازی با آنها که از یک درختند و از یک آب سیراب میشوند ، همه در خود ، گوهر اصیل مهر را دارند. »
منبع :
منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : تخمه ی خود زا یا صورت خدا ، انتشارات کورمالی ، لندن ، اکتبر ۱۹۹۶ ، ISBN 1 899167 85 4 . برگ ۱۱۷ از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- « پرسشی که ژرف فرهنگ ایران را پدیدار میسازد، اهورامزدا از خود میپرسد : من کیستم ؟ »
- « رابطه زندگی و حقیقت »
- « اجی مجی لا ترجی »
- « دوام ملت ایران و سیمرغ گسترده پر »
- « فرهنگ باستانی ایران بجای اسلام »
- موسیقیِ مردمِ جهان (۰) و (۱) – اووه یار ! – استاد سرآهنگ – افغانستان
- « جائی در سراسر زمین [همه جهان] نیست که بتوان بدون مواخذه ، کشت و چاپید و غارت کرد و غنیمت را ( عادلانه! ) میان خودیها تقسیم کرد . »
- عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند !
- «سیمرغ گستردهپر»
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- یکپارچگی در به هم آمیختن و تار و پود شدن همه مردم ایران با هم است
بازتاب: « – استوره ؟؟؟ » | کورمالی
بازتاب: « فیلی که با سرکشی و سرسختیِ خود ، تاریخ جهان را تغییر داد » | کورمالی
بازتاب: « جشنِ زادروز عیسی، جشنِ پیدایشِ جمشید بوده است » – ریشه جشنِ یلدا | کورمالی
بازتاب: آنچه الله هم در قرآن جا انداخته | کورمالی