آمدی کاتش در این عالم زنی – وانگشتی تا نکردی عاقبت


به یاد پهلوان منوچهر جمالی

Untitled

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کاتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
یا رسول الله ستون صبر را
استن حنانه کردی عاقبت
شمع عالم بود لطف چاره گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
یک سرم این سوست یک سر سوی تو
دوسرم چون شانه کردی عاقبت
دانه‌ای بیچاره بودم زیر خاک
دانه را دردانه کردی عاقبت
دانه‌ای را باغ و بستان ساختی
خاک را کاشانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
کاسه سر از تو پر از تو تهی
کاسه را پیمانه کردی عاقبت
جان جانداران سرکش را به علم
عاشق جانانه کردی عاقبت
شمس تبریزی که مر هر ذره را
روشن و فرزانه کردی عاقبت

مولوی – دیوان شمس – غزلیات – غزل شمارهٔ ۴۲۷

***

ز بس که شد دل حافظ رمیده از همه کس – کنون ز حلقه زلفت به در نمی‌آید

حافظ – غزلیات – غزل شمارهٔ ۲۳۷

نوشته‌هایِ مرتبط:

یک دیدگاه برای ”آمدی کاتش در این عالم زنی – وانگشتی تا نکردی عاقبت

  1. بازتاب: « – استوره ؟؟؟ » | کورمالی

  2. بازتاب: « نوشتاری پیرامون واژه ی مرد » | کورمالی

  3. بازتاب: « جهان در آغاز به انسان آفرین گفت » | کورمالی

  4. بازتاب: « کاری برای یاد (یادگار) » | کورمالی

  5. بازتاب: « برای شخم زدن باید آهسته بود » | کورمالی

  6. بازتاب: « جمالی ، فیلسوف است » | کورمالی

  7. بازتاب: آنچه الله هم در قرآن جا انداخته | کورمالی

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s