« ما که در جهان کنونی برای « مزد » کار میکنیم ، و وقتی در برابر کارمان به اندازه کافی مزد داده شود ، خود را « آزاد » و طبعا « راضی » میشماریم (چون از فردی دیگر یا از گروه یا حکومت استثمار نشده ایم) در اثر همین رابطه میان مزد و کار ، نمیتوانیم جهان گذشته را بفهمیم ، چون آنها برای « یاد » کار میکرده اند و نه برای « مزد ». از دست دادن این روند فکری گذشته ، نه تنها یک پیشرفت نمیباشد بلکه یک ضایعه بزرگ اجتماعی است.
آنها میخواستند هر « کاری » یک « یاد – کار » یا یک « یادگار » باشد. کاری باشد که مردم در زمان عمر او و بعد از او « یاد » بکنند. عمل ، نشانه او باشد. « کار » ، درختی بود که « مینشانیدند » تا نسلهای آینده از آن بهره ببرند و از او یاد کنند. « نشاندنِ » درخت « نشان برای یاد » بود. کار ، یک درخت بود. فرزند ، یک درخت بود. انسان ، یک درخت بود. آنها عمل « برای عقبی و آخرت » نمیکردند ، چون چنین عملی فقط برای محاسبات و داوری نهائی خداست ، بلکه آنها کارهائی میکردند که مردم در این جهان از او یاد کنند و این کارها همیشه نشانههای او باشند.
از این رو « نام و نام نیک » ، چون یک نشان بود ، مسئله بسیار اساسی بود و « نامجوئی » یک افتخار و یک ارزش بسیار بزرگ اجتماعی بود. همه اعمال و افکار و همه تلاشهای زندگانی دور محور « یاد و نام » میچرخید. نام و نشان ، جوهر و معنا و پنهان و ژرف انسان را در اعمال و آثار « مینمود ». نامجوئی ، شهرت طلبی و هوچی گری نبود که کسی سر و صدائی به دروغین و فریب از خود بسازد. « جویای نام آمدن » ، که « یافتن پایگاه و ارزش به اندازه هنر و راستی » بود ، یک تلاش ارجمند اجتماعی بود. این کلمه که « نام » باشد در زبان یونانی همان « نوموس » هست که ارسطو به معنای جوهر شیئی بکار میبرد که بعدا در فارسی و عربی به شکل « ناموس » در آمده و متاسفانه امروزه به معنای « حفظ شئون جنسی خانواده » تنزل کرده است ولی در واقع استوار بر همین « بن و گوهر » است که خود را مینماید و پایدار میماند.
« عمل برای مزد نقدی » و « عمل برای پاداش آخرتی » ، توجه به « گسترش عمل در دامنه اجتماع و مسیر تاریخ » را از انسان میگیرد. تلاش برای کاری که از آن ، میان انسانها یاد بشود (یادگار) ، روند و انگیزه دیگری به عمل میدهد.
عمل برای مزد ، انسان را متوجه ترضیه لذتها و تمتعهای خود (چه در این جهان و چه در آخرت) و یا بهزیستی میکند. در حالیکه « کار برای یاد » ، سبب میشود که انسان در کار خود ، یک بعد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و تاریخی ببیند. عمل برای مزد ، کار را در گوهرش « انفرادی » میسازد. این فرد است که کار ، از اوست و پاداشش و لذتش همگی برای اوست و همه حقوقی که از این کار و عمل فردی عاید میشود ، باید به او باز گردد. مالکیت به کار خود ، یک مالکیت محصور به فرد خود میشود. و وقتی پاداش و مزد ، مطابق آن کار فردی نیست ، حق او پایمال شده است. و او از این ناحقی و بیدادگری رنج میبرد و عذاب میکشد. مفهوم کار ، برای بورژوازی و مارکس و سایر سوسیالیستها درواقع یکی بود ، فقط نتیجه گیری تفاوت داشت. کار ، برای رفع و ترضیه احتیاجات و آزادی خود از احتیاجات و گرفتن پاداش فردی بود. کار و عمل ، عمق تاریخی و اجتماعی یعنی پیوندی (مهری) و سیاسی و فرهنگی خود را از دست داده است.
ما در عصری زندگی میکنیم که همه ، « ترس از فراموش شدن یا ترس از فراموش بودن ، نادیده گرفته شدن در اجتماع » را دارند. عملی که برای مزد انجام میشود ، هیچکس نیز از آن یاد نمیکند. چون چیزی در آن عمل و کار برای یاد شدن باقی نمانده است ، جوابش و حقش به او بازگشت داده شده است. آن عمل ، کسی را موظف به یادکردن نمیکند. البته یاد ، تنها چیزی نیست که بعد از مرگ شروع شود. کسیکه عمل برای یاد میکرد ، او در عملش « با همه بود » ، « با همه پیوند روانی داشت » [،] « از همه یاد میشد » ، « در دل همه بود ». با عمل و کارش ، خود را با همه جامعه به طور زنده ، پیوند میداد. با عمل و کارش ، خود را با جامعه گذشته (با تاریخ) و با جامعه آینده (آیندگان) پیوند میداد. مهر به پدر و مهر به فرزند ، دوام این پیوند بود.
کاشتند خوردیم ، میکاریم ، خواهند خورد (کشتن = نشاندن ، کشور : جای کشت ، جای نشاندن ، جای یاد ، جای پیوند) کشتن ، یک عمل یادی بود. حتی نشاندن (عمل جنسی) یک عمل یادی بود. انسان از عملی که یاد او را زنده نگاه میداشت ، شاد میشد ، ولو آنکه همه اش رنج و زحمت و درسر و استقامت و درد باشد ، چون « یاد نیک » ، « گذاشتن نام نیک ، نام بدون فریب ، نام استوار بر هنر و راستی و نیرومندی » لذت آور و شادی زا بود.
عمل ، مزدی نبود ، کسیکه کار مزدی میکند (مزدور) عملی میکند که برای همه پیوندهای اجتماعی و سیاسی و تاریخی است. کار مزدی ، یک کار انتزاعی اقتصادی است.
« جامعه » ، بر پایه کارهای یادی (یاد – کارها) بنا میشود. پیوند نسلها ، با کارهای یادی است. پیوند افراد یک جامعه با هم ، در اثر کارهای یادی است.
اقتصاد امروزی بر پایه مفهوم انتزاعی « مزد » و کار برابر با مزد « و کارمزدی » و ارزش کالا مساوی با کار قرار دارد ، ولی درست « بنیاد جامعه = بن یاد » موقعی استوار است که کار ، یادی باشد نه مزدی. کارهای یادی ، شامل تناقضات و اشکالاتی بود و اشکال ناهنجاری در دورههای مختلف به خود گرفت که همه آن انتقادات ، به اصل موضوع وارد نیست ، بلکه به « شکل ناقص تاریخی اش در یک دوره خاص » وارد است.
کار اقتصادی امروز ، یک کار ضد اجتماعی است. برای همین است که « کار مزدی » و « کار ارزشی » ، که روان و ساختمان اقتصادی امروزی است ، از هم پاره سازنده و برنده (قطع کننده) پیوندهاست ، و درست این اقتصاد در اثر همین ضعفش ، در اشتیاق برای کشف جامعهای است که همه این بریدگیها و شکافها را التیام بدهد. کمونیسم ، سوسیالیسم ، ملت گرائی ، همه اصطلاحاتی هستند که حکایت از جستجوی « یک پیوند ایده آلی اجتماعی » میکنند نه آنکه در جستجوی « آزادی » باشند.
ما نباید در پی ایجاد یا یافتن چنین جامعهای برویم ، بلکه باید « روان این اقتصاد » را که کارمزدی و کارارزشی است ، تغییر بدهیم. باید مولفه « یادگار بودن هر کاری » را از نو تقویت و تائید کنیم ، تا مردم بیشتر برای یاد ، کار بکنند تا برای مزد و قیمت. هر کار ما میتواند « یادگار » نیز باشد. باید کارهائی را در جامعه رواج داد که « یادگاری » هستند. باید شهرها ، نمایش یادگارهای همه انسانها باشند. ما در محصول دیگری ، کار او را نمیخریم تا مزد به او بدهیم بلکه تا از او یاد کنیم تا به او مهر و پیوند پیدا کنیم. او یادگاری به ما داده است نه آنکه کارش را به ما فروخته باشد. »
منبع:
منوچهر جمالی، کورمالی ، انتشاراتِ کورمالی، لندن، اکتبر ۱۹۶۸ . برگِ ۶ از این کتاب را ببینید، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- مسئله جان (۱) – « تفکر ایرانی را نمیتوان از سوگ ، جدا ساخت »
- « جهان در آغاز به انسان آفرین گفت »
- « تفاوت ریاضت [روزه] با خود آزمائی »
- « شهید و خیالش »
- آمدی کاتش در این عالم زنی – وانگشتی تا نکردی عاقبت
- شرم (۴) – « بیشرمیِ بخشندگان حق »
- شرم (۲) – هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
- « حسادت و رقابت »
- « در تاریخ ، گرد یک رویداد و شخصیت را که میگیریم ، آن گرد ، روی سایر رویدادها و شخصیتها مینشیند »
- « اندیشه [ای] … در چکاد کوه »
- « از کمونیسم زدگی به پراگماتیسم زدگی »
- « قدرت را نمیتوان از آزار و دروغ جدا ساخت »
- « پرسشی که ژرف فرهنگ ایران را پدیدار میسازد، اهورامزدا از خود میپرسد : من کیستم ؟ »
- « دوام ملت ایران و سیمرغ گسترده پر »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- رهبران جبهه ملی، مانند شاهی ها، همه «پراگماتیستهای تهی از فلسفه فرهنگ ایران» بودند [و هستند]
- سلب مرجعیت ازگذشته
دیاآکو کیانی
ژوئن 10 – 2014
پسوند os یونانی و لاتین در ناموس و ous انگلیسی که در واژه هایی مانند famous دیده میشود در زبان ایرانی ریشه دارد. مانا و کاربرد این پسوند در انگلیسی «سرشار بودن از ،بسیاری، فراوانی، پری، گرایش به، داشتن و دارنده بودن به فراوانی و … است. برای نمونه در ناموس یا فیموس مانای » دارنده ی نام ِ پر آوازه، پرآورازگی، بسیار شناخته شده و نامور» میدهد. واژه ی «وس-بس» ایرانی که مانای فراوانی و بسیاری داشته و گاه به مانای گرایش، خواست و آرزو دیده میشود ، در پهلوی و اوستایی و نیز در جایگاه وند کاربرد داشته . ویسپ در اوستایی مانای همه، اسپور(کامل) و فراوان و بسنده دارد. وس نیز در پهلوی همین ماناها دارد، در هخامنشی وسئی، وسی بوده . برای نمونه این وند(وس -وسو) در واژه ی اوستایی «وَسوخْشَثْرو= vasu xshasru»(مرد فرمانروای دلخواه) به مانای گرایش و خواست و دلخواه آمده و در واژه ی «وَسویَئُنَ= vasu yaona»(پشیبانی بسنده) به مانای بسندگی و اسپوری(کامل) و فراوانی آمده. نمونه های فروان دیگری در اینباره در اوستایی و پهلوی دیده میشود. vas -وَس در اوستایی هم مانای خواهش و آروزی و دلخواسته دارد و هم فراوانی و اسپوری و بسندگی. ریخت دیگر آن «وَشی= vashi» است که در اوستایی مانای خواهش و آرزو و گرایش دارد. در پهلوی نیز این وند (وس) مانای فراوانی و بسندگی داشته : «وَس مُزدیْه= vas mozdih» (مزد بسنده و فراوان). وندِ ous نیز درست همین مانا را دارد:
ous Look up -ous
word-forming element making adjectives from nouns, meaning «having, full of, having to do with, doing, inclined to,» from Old French -ous, -eux, from Latin -osus (compare -ose (1)). In chemistry, «having a lower valence than forms expressed in -ic
لایکلایک
بازتاب: « برای شخم زدن باید آهسته بود » | کورمالی
بازتاب: « جستن تخمههای گذشته » | کورمالی
بازتاب: « آنچه ماندنیست ، استخوان است » | کورمالی
بازتاب: « پیکارِ قدرتها در درونِ یک کلمه » | کورمالی
بازتاب: « جمالی ، فیلسوف است » | کورمالی
بازتاب: « چرا دزدان ، معابد میسازند ؟ » | کورمالی
بازتاب: مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۳) – نخستین تجربه معنوی انسان | کورمالی
بازتاب: « احتیاج به مردم معصوم » | کورمالی
بازتاب: « انتقاد ، نتیجه وارونه میدهد » | کورمالی
بازتاب: « چرا ایران ، ملت برگزیده است ؟ » … « ایرانی شدن ، کار بسیار مشکلی است. ایرانی شدن ، کار خطرناکیست. » | کورمالی
بازتاب: آنچه الله هم در قرآن جا انداخته | کورمالی
بازتاب: دریغ است ایران که ویران شود | کورمالی