« انتقاد ، نشان دادن زخم اجتماع ، زخم حکومت ، زخم حزب ، زخم دین ، زخم یک طبقه نیست. انتقاد ، گذاشتن انگشت روی زخم است. زخم هائی هستند که با نشان دادنش ، هیچکس نمیبیند. فقط باید انگشت روی آن زخم گذاشت تا زخم ، شناخته بشود. ولی با گذاشتن انگشت روی زخم ، زخم ، درد میکند.
این است که هر انتقادی ، دردناک است. انتقادی که درد نیاورد ، نمیشود کرد. کسیکه همدرد همه است ، نمیتواند از هیچ کسی انتقاد کند.
چون انسان همدرد ، نمیتواند خود ، انسان درد آور نیز باشد.
انتقاد ، « شناخت زخم با درد » است. در انتقاد ، درد را از شناخت ، نمیتوان جدا ساخت. هرکس یا جمع یا طبقه یا حزب یا جامعهای پذیرا برای انتقاد هست که باور دارد که امکان دسترسی به معرفتهائی فقط با قبول درد و تحمل درد ممکن است. خود را بدون درد نمیتوان شناخت. و ما بسیاری از زخمهای خود را موقعی میشناسیم که دیگران انگشت روی آن بگذارند.
یک رهبر ، یک طبقه ، یک حزب ، یک ملت و یک امت بدون قبول درد انتقاد نمیتواند خود را بشناسد. بالاخره خودشناسی (شناختن هویت فردی و جمعی خود) زخم شناسی است. ولی داشتن قدرت و امتیاز و حیثیت ، سبب آن میشود که قدرت تحمل درد ، میکاهد ، و بالاخره آنکه قدرت مطلق دارد (چه یک فرد ، چه یک رهبر ، چه خدا ، چه حکومت ، چه یک حزب ، چه یک طبقه و چه خلق) نمیتواند درد انتقاد را تحمل کند.
آنکه قدرت مطلق دارد ، بی درد است ، و بزرگترین شناختهای انسانی و اجتماعی و سیاسی و دینی ، با درد و از درد ممکن است. »
منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : اندیشههایی که آبستن هستند ، انتشارات کورمالی ، لندن ، ۱۹۸۸. برگ ۲۸ از این کتاب را ببینید ، برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتاب ها.
نوشتههایِ مرتبط:
- « سوء استفاده از مفهوم تضاد »
- « انتقاد ، نتیجه وارونه میدهد »
- « چرا دزدان ، معابد میسازند ؟ »
- « زندگی در یک دستگاه فکری نمیگنجد »
- « جمالی ، فیلسوف است »
- « پیکارِ قدرتها در درونِ یک کلمه »
- آنچه در کورمالی میتوان یافت
- مسئله جان (۱) – « تفکر ایرانی را نمیتوان از سوگ ، جدا ساخت »
- شرم (۶) – « معرفت، شرم نمی شناسد »
- شرم (۵) – « نیاز به بیشرمی »
- شرم (۳) – « شرم بردن از تابعیت »
- « حسادت و رقابت »
- « خواندن ، خوردن است … تا یک فکر را درست نجویده ایم نباید قورت بدهیم »
- « مستقل » کیست ؟
- « … باید افکار و عقاید خود را بسیار عمیق شخم بزنیم … »
- « حقیقت را نباید خواست ، بلکه با ضد حقیقت باید پیکار کرد »
- « نکُشتن ، هنر است »
- « قدرت را نمیتوان از آزار و دروغ جدا ساخت »
- « تفاوت اندیشه بودا با فرهنگ ایران » – از دوست به یادگار دردی دارم (جلال الدین بلخی)
- کورمالی کردن در تاریکی (۵) – « تجربه فریب خوردگی از یک خیالِ برانگیزنده ، ارزشمندتر از برخورد مستقیم با حقیقت است »
- « زندگی و معرفت و سیاست ، بازیست »
- « معرفتهای ملانصرالدینی »
- « معرفت ، سئوال است »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- « سؤالی که حکومت را متزلزل میسازد »
- « خود را به مسائل مالیدن » [!]
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- سلب مرجعیت ازگذشته
- مساله احترام به عقایدِ اسلامیِ آخوندها
- درباره کورمالی