« کوزه + گوازه (هاون) + گواه + گوا گیرون (جشنِ عروسی)
زرتشتیهای کرمان و یزد ، به جشن عروسی ، « گوا گیرون » میگویند. این اصطلاح ، در نخستین نگاه بمعنای « گرفتن گواه » میباشد. ولی جهان بینی ایرانی ، جهان را بطور کلی جشن عروسی میدانست. روند زمان در سال ، و روند آفریدن گیتی ، همیشه جشن عروسی بود. تصویری که این جشن عروسی را نشان میداد ، یا « نای » یا « هاون » ، یا هردوی آنها با هم بودند ، و هردو آنها ، ابزار موسیقی شمرده میشدند. سوراخهای نای و نای ، با هم ، همان رابطه را داشتند که دسه هاون با هاون.
واژه « فرخ » که نام سیمرغ بود ، و روز اول هر ماه ، فرخ نامیده میشد (نه اهورا مزدا) ، در اصل مرکب از دو کلمه نای و هاون است. هاون ، نامهای گوناگون دارد. یکی از این نامهایش ، « گوازه » میباشد. در واژه « گوازه » ، هاون و دسته هاون ، هر دو با هم ترکیب شده اند ، و موجود واحدی گردیده اند. گوا ، دسته هاون یا نرینگی بود ، و « زه » ، مادینگی بود. به دسته هاون ، یاورنا و یاور و یار میگفتند. هر روز ، خدائی ، با سیمرغ که هاون بود ، با هم موسیقی آن روز را فراهم میآوردند ، و از این سرود و نوا ، زندگی و جهان در آن روز آفریده میشد. این خدایان ، همان « گواه » یا « راد » در گوازه یا هاون شمرده میشدند. رادان ، دستههای هاونی بودند که « هاون » را که آسمان باشد میکوفتند ، و این کوفتن بود که جشن عروسی جهان را فراهم میآورد.
سپس « راد » و « گواه » و « یار » ، معانی دوم پیدا کرده اند ، و در این معانی نیز بکار برده میشوند. مثلا در الهیات زرتشتی ، « رد » و « اهو » ، معانی سیاسی برای تقسیم قدرت میان موبد (آخوند) و شاه پیدا کردند ، که معانی بعدیست که در اصل نداشته اند. « گواه » و « راد » و « یار » ، نوازندگان و همنوایان در ارکستر کیهانی بودند. چون مفهوم کرم و جود و بخشش ، ملازم با موسیقی و طرب بود ، و این خدای رامشگر که چون همیشه در طرب بود ، میبخشید ، از این رو راد و رد ، معنای بخشنده هم پیدا کرد. البته خدائی که گوهرش از موسیقی و مستی (کرم = شراب انگوری) نبود ، نمیبخشید ! خدایان نوری که آمدند ، از دیدگاه پیروان دین زنخدائی ، میبایست بخیل و خسیس بوده باشند ، چون گوهرشان موسیقی و نوا نبود. این تصاویر در زبان فارسی مانده است. کوزه ، همان « گوازه » است. وقتی خیام میگوید که:
این کوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده است
این دسته که بر گردن او میبینی
دستی است که بر گردن یاری بوده است
کوزه ، چنانچه در همین تصویر دیده میشود ، نشان آمیختگی دو ضد نرینه و مادینه است. هرچند جهان بینی که در پشت این تصویر بوده است ، از خاطر خیام ناپدید شده است ، ولی تصویر اصلی ، هنوز مانده است. اگر جهان بینی که در اسطورههای ایران بوده است ، در ذهن او حضور میداشت ، کوزه برایش ، سرچشمه آهنگ و هم آهنگی ، و نماد جشن عروسی بود. کوزهای که نماد جشن عروسی بود ، برای خیام ، نماد حسرت بر گذشته و فنا پذیری و اندوه از گم کردن زمان شده است.
این دسته کوزه ، همان یار و گواه و راد است ، و بقیه کوزه ، همان « زه » است. دسته و زه ، با هم کوزه اند. و « جوز » در عربی ، که گردو باشد ، همین « گوازه » است. و گوزه ، به غلاف و غوزه خشخاش و پنبه و پیله ابریشم و امثال آن گفت میشود. و غلاف گل خرما را « گوزمخ » مینامند. گوزِ شکسته ، آسمانست. و قوزک یا گوزک پا که همان کعب پاست ، بنی است که از آن انسان میروید. از این گذشته به دلیران ، « گوان = جمع گو » میگفتند ، چون نماد « نرینگی و مردانگی » یعنی همان « دسته هاون » بودند. البته با این نام ، خود را به سیمرغ نسبت میدادند ، و خود را همکار آفرینش جهان در همآهنگی در ارکستر جهان میدانستند. »
منبع:
منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : اندیشیدن ، خندیدنست (بهمن) ، انتشارات کورمالی ، لندن ، ۱۹۹۸ ، شابک۱۸۹۹۱۶۷۲۶۹ (ISBN 1 899167 26 9) ، برگ ۲۱ از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.
نوشتههایِ مرتبط:
- « بنو احرار = ایرانیان ، ایرانی = ایری = تخم (خود زا = آزاد) … » – ایران یعنی چه ؟
- سنجش رنسانس واقعی اسلامی (چگونه اسلام رحمانی میشود ؟) و رنسانس ایرانی (جمهوری ایرانی) و ریشه هایشان
- « مدرنیسم بر ضد اصالت – رابطه مفاهیم مُد و مُدرن با تصویر ماه ، در فرهنگ ایران – آنکه ایرانیست ، ملّی نیست »
- « سوء استفاده از مفهوم تضاد »
- « پیکارِ قدرتها در درونِ یک کلمه »
- « جستن تخمههای گذشته »
- « چه چیزی « بی معنا » ست ؟ »
- « … باید افکار و عقاید خود را بسیار عمیق شخم بزنیم … »
- « حقیقت را نباید خواست ، بلکه با ضد حقیقت باید پیکار کرد »
- « خدای آهنگساز (خدا ، بزرگترین مطربست) »
- « شیخی به زن فاحشه گفتا مستی ( خیام ) »
- « کشف موسیقی دیوی »
- « با خرافات اندیشیدن »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
با درود به جناب سیمرغ گرامی
با در نظر گرفتن این ایده، شکستن کوزه کهنه در چهارشنبه سوری و جایگزینی آن با کوزه نو به چه معنا می تواند باشد؟
لایکپسندیده شده توسط 1 نفر
کوزه شکستن، در فرهنگ ایران حتی از دید خیام پسندیده نیست:
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او میگفت
من همچو تو بودهام مرا نیکودار
جامی است که عقل آفرین میزندش
صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
از کوزهگری کوزه خریدم باری
آن کوزه سخن گفت ز هر اسراری
شاهی بودم که جام زرینم بود
اکنون شدهام کوزه هر خماری
هان کوزهگرا بپای اگر هشیاری
تا چند کنی بر گل مردم خواری
انگشت فریدون و کف کیخسرو
بر چرخ نهاده ای چه میپنداری
گرچه که :
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
از کوزه شکستهای دمی آبی سرد
مامور کم از خودی چرا باید بود
یا خدمت چون خودی چرا باید کرد
در باره این سنت بخصوص کوزه شکستن چهارشنبه سوری در حال حاضر نمیتوانم نظری بدهم ، یکنفر گرامی.
سپاس از شما.
لایکلایک
با سپاس از پاسخ شما.
برخی می گویند خیام در اشعارش، غیرمستقیم به کوزه گری که از گِل، کوزه(انسان) ساخته و بعد از مدتی هر کوزه را می شکند طعنه می زده است!همانطور که رد سایر اشعارش مدام می پرسد چرا می آییم چرا می رویم…..
بهر حال سنت مردم در گذر روزگار تغییر بسیاری کرده و درک مفاهیم اولیه را دشوار ساخته.
لایکلایک
اﮔﺮ ﻛﺎﺭ ﺧﻴﺎﻡ ﻫﻤش ﻃﻌﻨﻪ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻳﻚ ﻛﻮﺯﻩ ﮔﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﻼ ﻫﺎ ﺑﺎ اﻭ ﻣﺸﻜﻠﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ و ﺑﻪ اﻳﻦ ﺷﻬﺮﺕ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﻧﻤﻴﺮﺳﻴﺪ.
لایکلایک
بازتاب: « وارثهای ارض » | کورمالی
بازتاب: آنچه الله هم در قرآن جا انداخته | کورمالی