« ولایت فقیه چینی »


سیامک مهر (محمدرضا پورشجری)
نویسندهء وبلاگ گزارش به خاک ایران
از زندان مرکزی کرج (ندامتگاه)
Mitrap1986@yahoo.com
***
توضيح سکولاريسم نو: اين مقاله را نويسنده بوسيلهء دخترش، ميترا پورشجری، که اکنون در خارج از ايران به سر می برد برای نشريهء ما فرستاده و خواسته است تا آن را عليرغم مخاطراتی که ممکن است برايش وجود داشته باشد منتشر کنيم.
***
« از بدو تشکیل رژیم جمهوری اسلامی در ایران، آخوندها و آیت الله ها و حجج اسلام، بطور پیوسته و بی وقفه مشغول تعریف و توضیح و توجیه تئوری «ولایت فقیه » بوده اند، و در این کار بنا به طبیعت حرفه خود، دروغ پردازی و عوام فریبی و استفاده از اقسام سفسطه و مغالطه را وجهه همت خویش قراردادند. حتا اخیراً اکبر رفسنجانی پس ازگذشت سی و چهار سال کشف کرده است که «نهاد ولایت فقیه وحدت مردم را تضمین می کند.»(۱) یعنی همان کارکردی که همواره از نظام پادشاهی انتظار می رفت و شاه را کانون وحدت ملی می پنداشتند.

در این میان شاخص ترین فردی که دربارهء تئوری ولایت فقیه نظرات و عقاید شگفتی ابراز داشته است، آخوند مصباح یزدی است، وی به پیروی از فکر و فلسفه گوهری اسلام و قرآن مبنی بر بی حقوقی انسان و لزوم سلب آزادی و اراده و اختیار از او(۲)، در توضیح منبع حقانیت اصل «ولایت فقیه» اینگونه استدلال می کند که: «مشروعیت ولایت فقیه ناشی از تأیید خدا و اسلام و امام زمان است در حالی که مقبولیت آن توسط آرای مردم کسب می شود.» (نقل به مضمون) در واقع این اندیشه به نحوی توجیه تئوریک مهملی بنام «مردم سالاری دینی» هم محسوب می شود.

به هر جهت این دادگاه از هر حیث بسیار شبیه باوری است که در چین باستان رواج داشته است:

«در چین باستان این اندیشه که حکومت از سوی آسمان (و مردم) به خاقان و سران فئودال دربار او تفویض شده است برای خاقان بسیار ارزشمند بود و به او مدد می کرد که مردم متصرفات خود و همچنین سرکشان و عاصیان را به مردمی مطیع و فرمانبردار خویش تبدیل سازد. ولی در عین حال همین توجیه خاقان را به تنگنایی بسیار دشوار می افکند. هر فاجعهء ملی و هر بلای عام ارضی و سماوی می توانست سرانجام ناشی از تقصیرات و خطاهای او تلقی شود.اگر ملت دچار فقر و فلاکت شدید می شد و یا کشور در اثر ستیزه وجنگ داخلی دوپاره می گشت، خاقان مسئول شناخته می شد. در آخرین تحلیل، خشکسالی ها و سیل ها و طاعون ها را سبب آن بود که خاقان از اوامر آسمانی سرپیچی کرده است و او بود که پیمان الهی را شکسته، یا دست کم در ستایش آسمان و زمین، مراتب کمال احترام و خلوص را به جای نیاورده است.»(۳)

همانطور که ملاحظه کردیم، تفویض حکومت از طرف آسمان و مردم توامان، مدلی است که به احتمال زیاد مصباح یزدی برای توجیه «ولایت فقیه» می پسندد. اما تجربه نشان داده است که الزامات و متعلقات آن را که خاقان چین و درباریان وی خود را بدان متعهد می دانستند، آخوندها هرگز نمی پذیرند و در این بازی چینی جر می زنند. به عبارت دیگر، در چارچوب فکری آیت الله ها، چنین توجیهی برای قدرت، نه تنها ولی فقیه را به هیچ «تنگنایی بسیار دشوار» نمی افکند، بلکه با توجه به این حقیقت که قرآن به راسخون (آیت الله ها) اجازه می دهد تا با تسلیم شدن به یک ارادهء مرموز (الله) از خود سلب مسئولیت کنند، لذا می توان به هنگام ضرورت تمامی خاک را بر سر مردم ریخت، یعنی هر بلای آسمانی و زمینی را «امتحان الهی» خواند و مردم را مسئول دانست. در چنین مواقعی آخوندها از مردم آسیب دیده طلب کار هم می شوند و هر فاجعه طبیعی را نتیجه گناهکاری بندگان می شمارند.

برای مثال کاظم صدیقی ( آخوندک نماز جمعه) دلیل زمین لرزه را، لرزش اعضا وبرجستگی های بدن زن ها می داند و بی حجابی زنان را عامل اصلی زلزله می شناسد. و یا محسن قرائتی (اهریمنک متصدی ستاد اماله نماز) در یک سخنرانی علت زلزلهء شهر بم را، بی توجهی مردم به پرداخت زکات می خواند! (نقل از حافظه)

به هر روی و علی رغم تلاش و کوشش بی امانی که معتقدان به ولایت فقیه در جهت توجیه و اقناع اذهان به خرج می دهند، اما در نهایت امر آنچه تاکنون  در تحمیل ولایت فقیه به یک ملت، آخوندها را یاری رسانده و آنها را موفق گردانیده که این نظریه را در عمل اجرا کنند، نه باور و استقبال مردم، بلکه همان سنت حسنهء اسلامی یعنی زور و ارعاب وارهاب و تهدید وترور بوده است که در عربدهء «مرگ بر ضد ولایت فقیه» تبیین یافته و در واقعیت سرکوبی و خشونت و خفقان موجود در پس پشت این شعار، همواره خود را نشان داده است.

سوای این بحث صرفاً نظری اما می دانیم که چینی ها در عمل، ولی فقیه و رژیم اش را به شدت حمایت می کنند.

از یک سو با آموزش پاسدارها و ارسال وسایل سرکوب و شکنجه و شنود و با کمک های نظامی و انتظامی آخوندها را در مقابل مخالفان داخلی تجهیز می کنند و از طرفی در مجامع بین المللی و دیپلماتیک با آراء موافق خود و با همسویی سیاسی، ولی فقیه را در برابر قدرت های بزرگ هیچوقت تنها نگذاشته اند.

در عوض ولی فقیه به چینی ها اجازه داده است تا با همدستی سرداران سپاه و فرزندان آخوندها و مقامات با نفوذ که به دلالی و واسطه گری مشغولند، بازارهای ایران را در زیر کالاهای بنجل خود دفن کنند و صنایع تولیدی و کارخانجات ایران را به ورشکستی بکشانند.

پروژه های منطقهء عسلویه و پارس جنوبی و یا با شرکت در ایجاد بزرگراه شمال، دست چینی ها را در غارت منابع ملی باز گذاشته اند.

یادداشت حاضر را با این سخن به پایان می بریم که بگوییم اگرچه آخوندها و آیت الله ها چنانچه شخصی بر فرض هزار قسم سفسطه بداند، آنها همیشه یک قسم بیشتر می شناسند و مانند شهرزاد که با هزار و یک شب قصه گویی، جان خویش را نجات داد، اینان نیز به کمک هزار و یک نوع دروغ و سفسطه و مغالطه و ماله کشی، قدرت و نفوذ اهریمنی خود را که از جهالت و تعصب عوام الناس کسب کرده اند، شاید که تا سال های سال بر بخش هایی از جامعه، کم و بیش حفظ کنند… اما تردیدی نیست که شرایط اجتماعی و بویژه سیاسی امروز جامعه ایران، یعنی این شرایط احمقانه و کهنه و پوسیده و عقب مانده و اسلامی، به اندازهء همان کالاهای چینی بی دوام و شکننده است و همه می دانند که دیریا زود باید ازمیان برداشته شود.

فروردین ماه ۱۳۹۲

پانوشت ها:

۱. روزنامه اطلاعات مورخ  ۹۱/۱۰/۲۸ .

۲. این حقیقت را یکی از حجت الاسلام ها در ضمیمه روزنامه اطلاعات مورخ  ۹۱/۱۱/۹  اینگونه بیان می کند:

«انسان صلاحیت ندارد که برای تأمین رفاه، آسایش، امنیت و سعادت زندگی دنیوی خویش قانون وضع کند… تنها کسی که می تواند قوانین و برنامه های کامل و هماهنگی را تنظیم کرده و در اختیار بشر قرار دهد، خدای جهان آفرین و خالق انسان هاست»!

۳. تاریخ جامع ادیان – جان بادیرناس – ترجمه :علی اصغر حکمت »

***

 منابع :

نوشته‌هایِ مرتبط:

ای مردمِ ایران … ! خود را به دستِ خود به هلاکت نیافکنید !


دٔمِ  خروسِ  مکّارِ  اسلامی چیزی نیست که بر همگان آشکار نباشد. بخصوص که اللهِ خون ریزِ مدینه نیز خود را «خیر الماکرین» ، نیز می‌‌داند. یکی‌ از آخرین نمود‌های آن از آستینِ اسلامی چی‌‌هایِ مصری، برایِ  پایمال کردنِ  حقوقِ مردم، بیرون زده است :  محمد مُرسی برای خود قدرت «دست‌نیافتنی» و «فراقانونی» تعریف کرد۶.

از همان ابتدا نیز مشخص بود که این راه به ترکستان است. چرا که برادرانِ اسلامیستِ اخوان المسلمین، (دوستانِ  موتلفهِ  اسلامیِ  ایران) خود را یک پایِ مبارزه با مبارک دانسته و ژستِ مردمی هم گرفته بودند. البته داستان از آنجا روشنتر شد که همین اسلامیست‌ها با آن رفتارِ ضّدِ زنِ خود، بانوی جوان، علیا ماجده‌المهدی که پیکر خود را در پرخاش به واپسماندگی و تعصب دینی برهنه و از طریق فیس بوک منتشر کرد، را از میدانِ  التحریر بیرون راندند ۳. این نویدی بود برایِ  یک زمستانِ  اسلامی۳. سالی‌ که نکوست، از بهارش پیداست، بهارِ عربی‌‌ای که با ندایِ الله کبر آغاز شود، به زمستانِ اسلامی نیز ختم خواهد شد.

همانگونه که انتظار می‌‌رفت۱، ۳، ۵، و فرهنگِ  ایران هم خوب آن را نشان داده است، که از کوزه همان برون تر آود که در اوست، و یا به قولِ جمالی ومولوی تو آنی‌ که می‌‌جویی‌، انقلابِ مردمِ مصرهم دارد شبیهِ آنچه می‌‌شود که آنها می‌‌جویند و می‌‌جوییده اند.

جمالی می‌‌گوید : تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند، دیکتاتوری و استبداد، بجای میماند و دیکتاتور دیگر، جانشین او خواهدشد. حاکمیت آموزه‌ها و مکتب هائی که خودرا حقیقت واحد و منحصر به فرد جهان میدانند، باید ازبین بروند، تا امکان پیدایش دیکتاتوری و استبداد از نو در جامعه، از بین برود. بزرگترین «سـتـم»، آنست که به نام «حقیقت منحصربه فردی که باید بر همه حکومت کند»، «حق اندیشیدن درباره آزادی و عدالت»، از انسانها گرفته شود ۵.

البته، با وجودِ  همفکری، بر خلافِ  دیدگاهِ رضا ایرانی، که می‌‌نویسد: خوب اسلام، در این جوامع تنها مرجعی‌است که مردم از روی نزدیکی، عادت و خوگرفتگی، در مواقع حساس و تعیین‌کننده، با «اختیار»، به آن روی می‌آورند تا از خود سلبِ اختیار  نمایند ۱ ، من بر این باور هستم که تنها راهِ  نجاتِ  اعراب همین اسلام است !

اشتباه نشود، من یک اصلاحات چی‌ نظیرِ ازجمله خاتمی چی‌‌هایِ خودمان نیستم ! یا مثلِ  دباغ و کدیور، ماله بدست، بدنبالِ  رحمانی کردنِ  تجاوز، کشتار و غارت نیفتاده ام.

از آنجا، فرهنگِ  ایران نیز به ما این را نشان میدهد، که با هرکه و یا هرچه  دشمنی ورزیده می‌‌شود، به اجبار فکر و فلسفه شما تصویری از آن را در خود حفظ، ثبت و ضبط می‌‌کند، اسلام هم استثنا نیست. به اسلام هم باید اینگونه نگریست.

موادِ  لازم برایِ  رنسانسِ  اسلامی در درونِ  خود اسلام به بهترین وجهی حفظ شده است. تنها چهره آن مسخ و زشت سازی شده است. ولی‌ کم و بیش همه مردمِ  معمولیِ  کوچه و بازار با آن آشناییِ  کامل دارند ! لابد می‌پرسید چطور ؟ پاسخ بسیار آسان است:

آنچه اسلام رد می‌‌کند، و نشانه تباهی می‌‌داند،  البته که از این منظرِ جدید،   عینِ  ثواب است و نشان دهنده راه.

برایِ  مثال، هر آنچه که به نامِ   جاهلیت  ، در اسلام از آن یاد می‌‌شود.

و یا رفتارِ  اعرابِ  مکه که کافر بوده اند.

و … .

اخیرا آمریکایی‌ها نمونه‌هایی‌ ازآثارِ باستانیِ آن را از زیر چترِ آلِ صعود بیرون کشیده اند که شما را برای اطلاعِ بیشتر به اینجا رجوع می‌‌دهم، چهره‌ای پنهان و نادیده از هنر عربستان ۷.

ناگفته نماند که نقشِ درجه‌دارانِ ارتشی داخلی‌ و دولِ سود جویِ همیشه در صحنهِ خارجی‌ هم در پایمال کردنِ حقوقِ  مردمِ مصر پررنگ است.

درس‌هایی‌ که بهارِ عربی‌ برایِ ایرانیان دارد از اهمیتِ  بیشتری برخوردار است. مردمِ  ایران تجربه ۳۰ و چند ساله از این موضوع دارند، و از مردمِ  مصر سرد و گرم چشیده تر هستند. بویژه که در جنبشِ  سبزِ ایران شعار‌هایی‌ مطرح شد که سودجویانِ  اسلامی را خوشحال می‌‌کند. از آن جمله است :  الله کبر  و  یا حسین میرحسین !

فیروزِ  نجومی می‌‌نویسد : واقعیت این است که بانگ الله اکبر، هراسی در دل رژیم ولایت نیندازد. چون نظام ولایت خود حافظ و نگهبان الله اکبر بوده است و عامل نهادین ساختن آن در شعور و آگاهی مردم. هیچ کس بهتر از آیت الله‌ها و حجت الاسلام ها، الله را نمیشناسند. …  آیت الله ها، علما و فقها بخوبی آگاهند که الله، خدایی ست که محمد برای قدرت و اقتدار خود خلق کرده است. الله هرچه بزرگتر و عظیم تر، قهارتر و خشن تر، بهمان سان محمد. محمد الله ی را اختراع کرده است که چیزی جز بندگی و عبودیت، تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت نخواهد. او الله را اکبر خواند که بتواند برای رضا و خشنودی‌اش شمشیر خود را بکار گیرد و سر مشرکان و کافران و منافقان، یعنی تمام آنانی که نسبت به توحید و نبوت شک و تردید بخود راه داده بودند، بر زمین افکنند. فقها و علما نیز راه نبوت را قرنها به نیابت از امامت ادامه داده و سلطه ی الله اکبر را در زبان و فرهنگ و عادات و آداب و رسوم مردم گسترده اند. چه برای هر ضمه و فتحه‌ای که الله در کلام خود بکار برده است، قرنها است که تحقیق و تجسس کرده اند و دانش فقهی و کلامی را بوجود آورده اند. هرچه که اندیشیده اند و به نگارش در آورده اند محور ش اثبات و توجیه اکبر بودن الله بوده است. خود را پیوسته در کلام الهی، قرآن، کتاب آسمانی الله، غرق ساختند تا خود جلوه ی الله ی شوند که اکبر است. آنها الله اکبر را یکی از ساده‌ترین و مصطلح‌ترین واژه‌ها در زندگی روز مره نمودند. ملت خو گرفته است که با بانگ الله اکبر برخیزد و بخسبد. اما هرگز نمی اندیشد که بانگ الله اکبر، اعترافی ست به اصغر بودن خویشتن. الله، اکبر است بآن دلیل که من اصغرم. او بزرگ و عظیم است. من کوچک و حقیر. من و الله، نمیتوانیم با هم اکبر باشیم  ۲.

گرچه که تنها دلیلِ ماندگاری و نفوذِ  آخوند‌ها این نیست که اسلام را بهتر می‌‌شناسند، و می‌‌دانند که چگونه آن را به مردم حقنه کنند،  بلکه در این است که کاهِ  اسلامِ  خود را بهتر از هر کسی‌ با فرهنگِ  اصیلِ  ایران مخلوط می‌‌کنند. و از اتفاق فرهنگِ  اصیلِ  ایران را بهتر از هر کسی‌ می‌‌شناسند و آن را بر ضّدِ  منافعِ  خود می‌‌دانند ۸ . این چیزی است که روشنفکرانِ  خود خوانده و غیرِ  انتلکتوالِ  ایران نتنها از آن بویی نبرده اند که با هرگونه حرکتی در آن جهت مقابله هم می‌‌کنند ۱! البته از جانبِ  انصاف هم نمی‌‌بایست خارج شد، بخصوص که بسیارانی در داخلِ  ایران هستند که امکانِ  اعلامِ  آشکارِ  نظراتِ  خود را ندارند، سیامکِ  مهر را به یاد بیاورید.

رضا ایرانی به درستی‌ می‌‌نویسد : من فکر می‌کنم که میهن ما، تنها به یاری و کوششِ یک عده میهن‌دوست، ایران‌دوستِ واقعی نیاز داره که با حوصله و پایداری، مردم را با آن بسیج کنند و دنبال این نباشند که قدرت‌ربائی کنند، بلکه دنبال «کسب حقانیت حکومتی» باشند و به همه‌ی رقبا هم، همین فرصت را بدهند. «مکتب ایرانی» بی‌خود از آخوند نیامد بیرون، آخه آخوندها همواره شامه‌ی نیرومند‌تری از روشنفکرهای ما داشته‌اند! هم در جنبش مشروطه چنین بودند  و هم در زمستان پنجاه و هفت. زمان آن رسیده که روشنفکران‌مان نیز با اندیشه‌ی خود و ایستادن بر ستون‌های فرهنگِ مردمی ایران، «به هنگام » شوند. ۱.

تجربه ۳۰ و چند ساله اخیرِ  ایرانیان و زندگی‌ در سایه اسلامِ  نابِ  محمدی، بی‌ شباهت به رفتنِ  رستم به داخلِ  غارِ  تاریک و جنگ با دیوِ  سپید نیست و نبوده است. همانگونه که جمالی می‌‌پرسد و پاسخ میدهد که  :   دیـو سـپـیـد کیـسـت ؟ – میترا ، یهوه ، پدرآسمانی ، الله  ۴، تجربه این ۳۰ سال نیز آن را تأیید می‌‌کند.

دست آوردِ  رستم در داستانِ  دیوِ  سپید، را نباید فراموش کرد. آن شیره‌ای است از جگرِ  دیوِ  سپید که چشم را بینا می‌‌کند. یعنی به آنها این شناخت را می‌‌دهد، که تنها مرجعِ  تصمیم گیری و فرمان ، خردِ  خودشان است و نمی‌‌بایست آن را به دیگری و از جمله دیندارانِ  خرد باخته به الله سپرد. که اگر چنین کنند خسارت‌هایِ  بیشتر و بزرگتری از آنچه در این ۳۰ سال خورده اند، از جمله کشتار ها، اعدام ها، جنگِ  بی‌ خودِ  ایران و عراق، تورمِ  افسار گسیخته، کاهشِ  قیمتِ  پولِ  ملی‌ به یک سوم تنها در عرضِ  یک سال، …، خواهند خورد.

مردمِ  ایران اگر هشیار نباشند، از مبارزه با دیوِ  سپیدِ  فعلی، به دامانِ  دیوِ  سپیدِ  دیگری خواهند افتاد. به نظرِ  من شعاری که می‌‌تواند بازگو کننده خواستِ  مردمِ  ایران در مرتفع کردنِ  ستمِ  بر آن‌ها رفته در این ۳۰ سال باشد، استقلال، آزادی و جمهوریِ  ایرانی ۹، ۱۰  است. از هرگونه شعارِ  دینی می‌‌بایست دوری کرد، بخصوص الله اکبر. در غیرِ  اینصورت مردم خود به دستِ  خود ، خود را به هلاکتی دوباره خواهد انداخت.

اگر مصری‌ها هنوز به دنبالِ  اخوان المسلمین هستند، این برایِ  این است که از این سوراخ هنوز گزیده نشده اند، ولی‌ خردِ  ایرانی حکم می‌کند که از سوراخِ  اسلام دوبار گزیده نشوند !

منابع :

۱ – رضا ایرانی،  بهارِ  ایران، بهارِ  عرب ، وبگاهِ  ارتــای خوشه(سیمرغ) ، نوشته شده در ۱۰/۲۸/۲۰۱۱ .

۲ – فیروزِ  نجومی،  الله اکبر: افسانه یا سیاست؟ ، برگرفته از وبگاهِ  منوچهرِ  جمالی،  ارسال شده در تاریخ  ۰۱-۰۳-۱۳۸۹  .

۳ – انجمن آرای ایران ،  بهارعربی یا زمستان اسلامی؟ ، سخن بیست و چهارم, آذرماه ۱۳۹۰.

۴ – منوچهرِ  جمالی،  دیـو سـپـیـد کیـسـت ؟ – میترا ، یهوه ، پدرآسمانی ، الله – « حکومت » ، برگرفته از وبگاهِ  فرهنگِ  ایران، ۱۸ شهريور ۱۳۸۶ .

۵ – منوچهرِ  جمالی،  تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند، دیکتاتوری و استبداد، بجای میماند و دیکتاتور دیگر، جانشین او خواهدشد. ، برگرفته از وبگاهِ  فرهنگِ  اصیلِ  ایران، ۲۹ شهریور ۱۳۹۱.

۶ –  محمد مُرسی برای خود قدرت «دست‌نیافتنی» و «فراقانونی» تعریف کرد  ، بامدادخبر، ۳/۹/۱۳۹۱ .

۷ – جین اوبرایان ، چهره‌ای پنهان و نادیده از هنر عربستان ، بی‌بی سی، واشنگتن ،  ۲۳ نوامبر ۲۰۱۲ – ۰۳ آذر ۱۳۹۱  .

۸ – منوچهرِ  جمالی ، آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین، بازنشر شده در کورمالی، نوامبر ۲۱، ۲۰۱۲ ، بدست سیمرغ گسترده پر .

۹ – منوچهرجمالی ، خرد ، سرمایه فلسفی ایران ، خرد ، شهرساز ، وشهرآراست ، « جلد سوّم » ، جـمهـوری ایـرانی ،ISBN 1 899167 08 0، کورملی پرس لندن، ژانویه ۲۰۱۰ .

۱۰ – سخنرانی‌هایِ  منوچهرِ  جمالی در باره جمهوریِ  ایرانی.

.

نوشته‌هایِ مرتبط: