رابطهِ « واقعیت پرست و عقل پرست با آزادی و خیال »


« واقعیت پرست ، با واقعیت ، به خودی خودش کاری ندارد ، بلکه واقعیت را « بی‌ اندازه عقلی » میسازد. با عقلی ساختن روابط موجود در واقعیت ، این روابط ، منطقی‌ و اجباری و ضروری و قاطع ، میشوند ، و طبعا هیچ راه گریزی از آنها نیست. بدینسان ، قبول واقعیت ، تن‌ دادن به جبر ناب میگردد. واقعیت پرست ، جبر را ، به اختیار و رغبت می‌پذیرد ، بجای آنکه با اکراه ، به آن تن‌ در دهد. و گریز به خیال و خیال پرستی ، تنها راهیست که به آزادی باقی‌ مانده. مساوی ساختن واقعیت با عقل ، گرفتن آزادی از انسان ، و تبدیل واقعیت به جبر مطلقست.

البته همانطور که واقعیت پرست ، در تساوی عقل با واقعیت ، می‌کوشد ، عقل را منطبق با واقعیت سازد ، عقل پرست در همین تساوی (عقل = واقعیت) راه وارونه ‌اش را میرود. گوهر انسان و اجتماع ، همین گونه روابط مفاهیم عقلیست ، و در تاریخ ، انسان و اجتماع از آن بیگانه و دور ساخته شده اند ، و باید با انقلاباتی آنها را به این اصل عقلیش باز گردانید. همان عقلی که انسان را همرنگ جماعت میکرد ، انقلابی‌ میشود و سراسر واقعیات را میخواهد به مفاهیم و روابط عقلی ، اعتلا بدهد ، یا به عبارتی بهتر بکاهد. »

منبع :

منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : « سیاه مشق های روزانه » – بخش نخست ، انتشارات کورمالی ، لندن ، ژولای ۱۹۹۵ ، ISBN 1 899 167 20 X . برگ ۳۶  از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

« در اصطلاحات دیگری ، سخن خود را گفتن »


« ما می‌‌انگاریم که کسیکه با اصطلاحات صوفیانه یا دینی یا اصطلاحات یک ایدئولوژی یا دستگاه فلسفی‌ رایج سخن می‌گوید ، صوفی یا دیندار یا اهل آن مکتب فکریست. هر کسی‌ که بفکر یافتن خود است ، و هنوز این خود آنقدر نیرومند نشده است که بتواند در برابر شیوه‌های معتبر فکری و عقیدتی‌ بایستد ، در اصطلاحات دیگری ، سخن خود را می‌گوید.

ولی‌ کسی‌ موقعی خود را می‌‌یابد و خود میشود که بزبان و سبک خودش سخن بگوید. یک رند ، همیشه بزبان دیگری و با اصطلاحات دیگری ، سخن می‌گوید تا خود را پنهان سازد. رند ، میداند که این جامه عاریتی و اجباری اوست. او در تنگنای این اصطلاحات رنج میبرد ، ولی‌ برای آنکه هنوز خود را نیافته است و خود برایش مه‌ آلود و نامعین است ، هنوز در زهدان این اصطلاحات هست ، هنوز آن پوسته را برای حفظ و تغذیه و رشد خود لازم دارد ، و هنوز آگاهانه تضاد خود را با آن پوسته (اصطلاحات) درک نمیکند. همیشه از آن اصطلاحات بیش از آن میفهمد ، یا بیش از آن در آنها میگنجاند که در آنها هست.

آنکه به خود رسید و زبان و سبک خود را یافت ، همیشه می‌کوشد که مرزهای میان اصطلاحات خود ، و اصطلاحات دیگری را بیابد و معین سازد. در حالیکه دیگری می‌کوشد ، همیشه مرزهای میان آن اصطلاحات را مبهم و نامعین و پهن و نادیدنی سازد. دینداران روشنفکر یا ایدئولوگ‌های باز فکر ، از مرزبندی دقیق اصطلاحات دین و ایدئولوژی و فلسفه خود میهراسند و همیشه آنها را نامشخص تر و مه‌ آلوده تر نگاه میدارند. هر چند که خودشان از سر از لانه عقیده و ایدئولوژی‌شان بیرون میکشند ، ولی‌ قدرت آنرا که با بال خود پرواز کنند ندارند ، و نمیتوانند آن ظرف‌ها (آن اصطلاحات و زبان و سبک) را بترکانند. »

منبع:

منوچهر جمالی، تجربیات گمشده ، انتشاراتِ کورمالی، لندن، ۹ فوریه ۱۹۹۲ . برگِ ۴۵  از این کتاب را ببینید، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

آرزو‌ها و پیشبینی‌‌هایِ خوب و بد پس از ج. ا.


داشتم به آینده می‌‌اندیشیدم که خدایانِ امرداد و خردادِ جانم در آینده چه خواهند دید؟ اگر بختکِ ج. ا. از ایران رخت بر بندد!

چندین انفجار را حدس می‌‌زنم:

زنانِ میهنم آزاد خواهند شد. و حجابِ اجباری برداشته خواهد شد.

روزنامه ها، رادیو و تلویزیون ها، مجلات، کتاب‌ها و رمان‌هایِ بسیاری خواهند آمد.

رقص و پایکوبی و دنسینگ و کاباره‌ها و سینماها و تئاتر‌هایِ زیادی خواهیم دید.

سواحل و دریاها آزاد خواهند شد و موجِ توریست‌ها سراسرِ کشور را در خواهد نوردید.

فیلم‌هایِ زیبا، موجِ جدیدی در موجِ نوِ سینمایِ ایران ایجاد خواهند کرد.

نقاشی، موسیقی‌، نگارگری، معماری و مجسمه سازی و در کلّ هنر رونق خواهد گرفت.

موجی از ایرانیانِ خارج، به ایران بر خواهند گشت.

اقتصاد آزاد و عادلانه خواهد شد.

مافیا‌ها محدود خواهند شد.

فرهنگ‌هایِ محلی و زبان‌هایِ محلی خواهند شکفت.

شعر از فضایِ رها شدن از ظلم به فضایِ چگونه بودن و چه چیزی را خواستن تغییرِ محتوا خواهد داد.

با همه مردمِ جهان رابطه ایرانیان بهتر و دوستانه تر خواهد شد.

عقاید و ادیانِ مختلف فرصتِ ابراز خواهند یافت. و پیروانِ آنها آزادانه فعالیت خواهند کرد.

زندانیِ سیاسی نخواهیم داشت. همه زندان‌هایِ سیاسی تعطیل خواهند شد.

مجلسی مردمی از نمایندگانِ حقیقی‌ِ مردم بر سرِ کار خواهد آمد.

ولایت و اسلامِ سیاسی به تاریخ سپرده خواهد شد.

امیدوارم که جنگِ قبیله‌ای و قومی پیش نیاید، و کشتاری صورت نگیرد.

حمله خارجی‌ پیش نیاید.

رابطه ایران و همسایگان بر اساسِ منافع و احترامِ متقابل و رشد و توسعه طرفین و حتا کمی‌ به سودِ همسایگان برقرار گردد. تا زمینه همبستگی‌ِ هرچه بیشتر فراهم شود، و نوعی اتحادیه کشور‌های دارای فرهنگِ ایرانی پی‌ریزی شود.

همه روشنفکرانِ ایرانی در داخل ایران سکونت گزینند.

پرده از جنایات رژیمِ ج. ا. ، با ایجادِ کمیته حقیقت یابِ ملی‌، برداشته شود. و خاطیان و جنایتکاران محاکمه عادلانه شوند، و احقاقِ حقوقِ آسیب دیدگان گردد.

جان مقدّس‌ترین امرِ انسانی‌ شود و همه در پاسداری از آن بکوشند، فرایِ جنس، قوم، قبیله، دسته سیاسی، …. و حکمِ اعدام و قصاص برایِ همیشه لغو خواهد شد.

نقاطِ دوردست و آسیب پذیرِ ایران که مهجور مانده بودند، آباد شوند. و از آنها دلجوئی شود.

دادگستریِ ایرانی گسترش یابد.

ارتباطات آزاد و انفجاری گسترش خواهد یافت.

خرد و شادی در همه کار‌ها نمود خواهد یافت.

کارناوال‌هایِ فرهنگی‌ – ملی‌ (چهار شنبه سوری، نوروز، …) و محلی گسترش خواهند یافت.

حقوق و دستمزد‌ها برایِ داشتنِ یک زندگی‌ِ شرافتمندانه و میزانِ متناسبِ رفاه اصلاح خواهند شد (دولتِ رفاه).

انواع و اقسامِ دستجات  و احزابِ سیاسی رشد خواهند کرد. و آزادی خواهد شکفت.

اووه ! چقدر کار خواهیم داشت تا انجام دهیم.

همه این‌ها ممکن است اگر ملتِ ایران بخواهد و بر ایرانی بودنِ خود پافشاری کند.

 در بخشِ دیدگاه‌ها شما نیز به ما بگویید چه می‌‌خواهید و چه چیزی را پیشبینی‌ می‌‌کنید (خوب و یا بد)؟

نوشته‌هایِ مرتبط: