عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند !


.

«عاشورا = آشورا = آشوری = آسوری = سوری

.

چهارشنبه سوری = جشن رستاخیز سیمرغ در نوروز

.

جامعه های سیمرغی،

سوری، آسوری، آشوری

خوانده می شدند. این جامعه ها، رستاخیز یا از سرسبز و تازه شدن همیشگی زندگی در گیتی را می خواستند»

منوچهرجمالی

.

برایِ  درکِ  ماندگاریِ  عاشورا، نیاز به بازبینیِ  نقش و یافتنِ  مسخ سازی‌هایِ  تراژدی/جشن (مرگ/زندگی‌) (سوگ/سوگ !)  در فرهنگِ  ایران داریم.

.

«چرا درسوگ سیامک ، همه طبیعت جامه فیروزه میپوشند ؟
خدای ایران، جان خودش را نثارمیکند
تا جان انسانها ، ازگزند رهائی یابند

… درفرهنگ ایران ، این خداهست که برای قداست جان و نگاهداشتن جان ازگزند ، خودش را فدا میکند . این داستان در دوره چیرگی یزدانشناسی زرتشتی و ورود تصویر اهریمن که درپیش نبود ، تغییر داده میشود،تا با اندیشه زرتشت سازگارساخته شود . اندیشه اصلی این بوده است که سیامک ، برغم کشته شدن ( خاکسترشدن ) خودش از خاکسترش برمیخیزد . این همان « فرشکرد » است . کسی حق کین توزی و انتقام گیری ندارد . ولی با پیدایش تصویر اهریمن به شکل « اصل شرّ » ، بایستی با او جنگید و ازاو کین گرفت .  اینست که در روایت اصلی ، همه طبیعت ، جامه پیروزه رنگ می پوشند . این نخستین سوگ درشاهنامه است . سوگ ، برای ما معنای ماتم دارد . ولی « سوگ = سوک » هم به معنای « خوشه گندم وجو » و هم به معنای « شعله آتش » است . با غرس کردن تخم های گندم  درخاک ، تخم می وخشد ( نمومیکند= شعله وزبانه میکشد ) . اینست که « سوک = سوگ » ، پیکریابی همان « فرشکرد » است . هر تخمی که به خاک سپرده میشود ، نمی میرد ، بلکه  کاشته میشود وازسرخواهد بالید و شعله خواهد کشید . واژه « سوختن » درعرفان ، ازهمین ریشه است . وقتی سپاه کیومرث خبر کشته شدن سیامک را میشنوند :

سپه سربسر زاروگریان شدند
برآن «آتش سوگ» بریان شدند
خروشی برآمد زلشگر بزار
کشیدند صف ، بر درشهریار
همه جامه ها کرده پیروزه رنگ
دوچشمان پرازخون ورخ، باده رنگ
دد و مرغ ونخجیر، گشته گروه
برفتند ویله کنان ، سوی کوه

البته تخم سیمرغ ( ارتای خوشه ) درهمه جانها هست،وبا آزردن هرجانی ، همه آزرده میشوند،وهمه چون همجانند، همدردند و همه باهم،علیه « آزار وستم » برمیخزند . درد و اندوه هرجانی ( ارتا ئی ) ، درد واندوه ، خوشه جانها ، جانان ( ارتای خوشه ) است . اینست که همه باهم  برمیخیزند تاستم وآزار را باز دارند . پیوند پدیده ِ « سوگواری باهم  » با « خیزش باهم برضد ستم وآزار» در تاریخ ایران ، همیشه باقی ماند،و هنوز نیز همه ستمکاران وقدرتمندان ، ازبرگذاری « سوگ » ، « باهم به سوگ ر نجدیده ای نشستن » میترسند  ، چون این ماتم ، بدنبال خود قیام را میآورد . درقیام  مردم ، آن ستمدیده ، زنده میشود . با منع این سوگ ، درد ، دست بدست میشود و هرگز درجامعه فراموش نمیشود ، تا روزی تحول به قیامی می یابد تا زندگی را گزند ناپذیر سازد . این فرشگرد ، ازنو تازه وسبزشوی زندگیست .  اینست که سیمرغ ( پیروز= فیروز) ، پیروز میشود .»

منوچهرجمالی

.

«حقیقت ، زبانه کشیدن ِآتش ، از گوهر ِانسانست

درفرهنگ ایران، خود، تخم آتش یا گوهرآتش ( فطرت انسان=آتش)  است و هنگامیکه بیفرو زد وشعله بکشد و به آسمان بیازد ، آنگاه «حقیقت ازگوهریا فطرت ِخود او» می بالد . « راستی» که «حقیقت» باشد ، شعله وتابش آتش است . خودی انسان باید زبانه بکشد و به فرازبیازد (فرا + آختن ) تا حقیقت وراستی بشود . فرهنگ ایران، تصویر دیگری از« آتش وقد برافراختن آن » دارد که محمد از« ابلیس ِ آتش گوهر» داشت . درست سربرافراختن آتش ازگوهرانسان ( خود ) ، راستی یا حقیقت بود . به عبارت دیگر، خدا ازفطرت انسان ، شعله ( الو= ال+ لاو= مهرسیمرغ ، درتبری ال- پر، بال زنخدای زایمان، سیمرغ ) میکشد .خدا شعله ایست که ازانسان، می تابد . خدا، شعله گرم یا تابش=taapishn از آتش جان است .خداشعله وگرمائی هست که ازفطرت وطبیعت انسان، میتابد و برافروخته میشود .

برای آنکه تا اندازه ای روشن شود که فرهنگ ایران، چه تصویری از« آتش» داشته است ، به آتشی که در داستان ویس ورامین برای سوگند خوردن به آن برپا میکنند تا حقیقت گفته شود ، نگاهی کوتاه می اندازیم . واژه سوگند ، دراوستا saokenta میباشد واساسا به معنای « شعله ور» میباشد ، چون saoka به معنای « شعله » هست و معنای دیگر saoka ، فرشته رویش هست . چون واژه « سوگ » درزبان فارسی که دراصل  به معنای خوشه گندم هست همان واژه « سوک = شعله » است . سوگواری هم به معنای غرس کردن تخم در زمین برای فراروئیدن یا شعله ورشدن ازنوبوده است و معنای مثبت وجشن  داشته است . موسم کِشتن تخم ، موسم جشن بوده است. ازاین روآئین سوگواری درایران ، به معنای عزاداری وماتم نبوده است ، بلکه « جشن برافروخته شدن ازنو همان گوهر» بوده است . نخستین سوگواری درشاهنامه برای سیامک ، نخستین خیزش یا قیام  سراسرطبیعت برضد اهریمن است ، وازاین روهست که دراین سوگواری ، همه جامه سبز میپوشند ( همه جامه ها کرده پیروزه رنگ ) . دراثرآنکه تخم با حبه آتش، اینهمانی داده میشد ،« وخشیدن» ، هم به معای روئیدن ونموکردن وهم به معنای شعله ورشدن وزبانه کشیدن بود . ارتا ، هم خوشه است ( ارتای خوشه ) وهم « کانون یا منقل آتش » ، یا به عبارت دیگر، حبه آتش ( xvarg=xvar) همان تخم ( xva) هست. رویش تخم وفروزش یا تابش آتش، هردو باهم نماد روند آفرینش، نماد راستی وحقیقت هستند . اینست شعله ورشدن آتش ، بیان روند آفرینش وپیدایش حقیقت یا گوهروفطرت بوده است .

زمیدان، آتش سوزان برآمد
که با گردون گردان، همبرآمد
چوزرین گنبدی برچرخ یازان
شده لرزان و ، زرّش ، پاک ریزان
بسان دلبری ، درلعل وملحم
گرازان وخروشان، مست وخرم
زچهره ، نور درگیتی فگنده
زنورش، باز تاریکی رمنده

اینکه چرا ایرانیان  پیش آتش ، سوگند میخوردند ، به این اندیشه بنیادی باز میگردد که ارتا که نخستین عنصرانسان باشد، تخم ، ارتای خوشه ( ارتا خوشت = ارتاواهیشت) است و ارتا ، هم « خوشه » وهم « کانون یا مجمرآتش » میباشد . هرتخمی ، اینهمانی با حبه یا اخگر( خوارگ ) آتش دارد . به عبارت دیگر درهر تخمی (axv = xva ) ، باد یا هوا ( asu=fraan praana=) هست که اصل آتش فروزیست . پس« ارتا خوشت«، با « وای= باد نیکو یا هوا  یا فرنبغ » ، اینهمانی می یابد . خوشه ، شعله آتش است . ازتن زنخدای ایران ( آذر) که دراستوانه کوچک ، درنزدیک کرمان یافته شده است ، نه خوشه میروید ( آذر= روز۹ ) و این خوشه ها همه به شکل شعله اند . دراصطلاح « انسان ، تخم آتش است » ، هم « تخم » هست وهم « آتش » هست . روئیدن و افروختن باهم اینهمانی دارند . چنانچه درپیش آمد ، واژه « وخشیدن » ، هم به معنای « روئیدن ونموکردن » است وهم به معنای « زبانه کشیدن وشعله ورشدن ودرخشیدن وروشن شدن » است . ازاینروهست که دربندهش، فطرت انسان از « سبزی وروشنی آسمان » میباشد، چون آسمان ، نقش خوشه درخت را داشت. اینکه دربندهش میآید که تخم انسان ، از « روشنی وسبزی آسمان » آفریده شد ، به این تصویربنیادی برمیگردد .»

منوچهرجمالی

.

نوشته‌هایِ مرتبط: