« خواندن ، خوردن است … تا یک فکر را درست نجویده ایم نباید قورت بدهیم »


« خواندن ، خوردن است. ولی‌ ما به شیوه خوردن خود ، بیشتر اعتنا می‌کنیم تا بشیوه خواندن خود. آنقدر باید خواند ، که عقل [این جا = خرد] میتواند خوب بجود و بگوارد و جذب و دفع کند. از این گذشته همانطور که ما هر چیزی را نمیخوریم و احترام به معده امان می‌گذاریم ، باید احترام به عقل [= خرد] خود و خوراکیهایش نیز بگذاریم. بویژه جویدن در خواندن ، مهمترین قسمت خواندنست. تا یک فکر را درست نجویده ایم نباید قورت بدهیم. و آنقدر باید بخوانیم که میتوانیم درست بجویم. اگر ما خوانده‌ها را درست بجویم ، بسیار کم خواهیم خواند. معمولاً ما مانند پیرانی میمانیم که غذای فکری را نجویده قورت میدهیم ، و چون عقل [= خرد]ِ ما دیگر نمی‌تواند غذاهای نجویده و نپخته را بگوارد ، فقط غذاهای جویده و راحت الهضم را در درون عقل [= خرد]ِ خود می‌ریزیم که بی‌ هیچگونه دردسری از آن بگذرد. »

منبع :

منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : « سیاه مشق های روزانه » – بخش نخست ، انتشارات کورمالی ، لندن ، ژولای ۱۹۹۵ ، ISBN 1 899 167 20 X . برگ ۳۱  از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

« شیوه اندیشه کُشی در بیرون از مرز »


« از میان دو کتابفروشی که در لندن کتاب‌های مرا میفروختند ، یکی‌ از آنها در فهرست فروش کتابهایش ، در زیر نام من ، همه آثارم را با هم نمی‌‌آورد ، تا کسی‌ پی‌ به جوشش اندیشه‌های من نبرد ، بلکه در میان نویسندگان ردیف « الف » ، یک اثر مرا می‌‌آورد ، و همچنین در میان نویسندگان ردیف « ب » ، اثری دیگر از من می‌‌آورد … تا حرف آخر.

البته هردو کتابفروشی ، هیچگاه کتابهای مرا پشت ویترین نمی‌گذاشتند ، بلکه همیشه آنها را زیر میزی میفروختند.

ناگفته نماند که هیچکدام از مجلات برون مرزی ، پس از انتشار پنجاه و پنج جلد ژرفترین آثار ایرانی در این سده ، حاضر نشدند نامی‌ از کتاب‌های من ببرند ، یا کوچکترین اعتنائی به آنها بکنند. با آنکه شعرا و نویسندگان و پژوهندگان مشهور ، بدون ذکر مأخذ ، از افکار من تا توانستند به غارت بردند. حفظ شهرت ، نیاز به اندیشه دزدی هم دارد.

آنان در درون مرز ، اندیشه وران را میکشند
و اینان در برون مرز ، اندیشه‌ها را میکشند
…….. »

منبع :

منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : تخمه ی خود زا یا صورت خدا ، انتشارات کورمالی ، لندن ، اکتبر ۱۹۹۶ ، ISBN 1 899167 85 4 . برگ ۵۲ از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

« معرفتهای ملانصرالدینی »


« حقایق هرچه بیشتر پیش پا افتاده شدند ، کمتر درک و یا دیده ، و کمتر به جدّ گرفته میشوند. از این رو نیز هست که « گفتن حقایق پیش پا افتاده » ، سبب تحقیر کردن عقل و فهم دیگران است ، ولی‌ همین حقایق پیش [پا] افتاده را که همه به آسانی میتوانند بفهمند و فقط نیاز به شعور یک کودک دارد ، زودتر از حقایق دشوار فهم ، فراموش میکنند و یا نادیده میگیرند.

از این رو ، گفتن چنین حقایقی ، باید شکل خنده آور و مضحک پیدا کند ، تا احترامی را که هر کسی‌ به عقل و شعور خود میگذارد ، حفظ گردد . و از آنجا که آخوندها ، بیشتر از همه ، همین حقایق پیش پا افتاده انسانی‌ را پایمال میکنند و نادیده میگیرند و کسر شأنشان میدانند که به آن توجه کنند ، این حقایق را ملت بر زبان یک آخوند گذاشته است.

تنها آخوندی که به حقایق پیش پا افتاده ، اعتنا می‌کند و با گفتنش ، مردم را میخواند تا در توجه به این حقایق پیش پا افتاده ، از عقل و فهم و شعورشان خجالت نکشند. ولی‌ با توجه به حقایق پیش پا افتاده ، انسان از « کودک شدن دوباره خود » خجالت می‌کشد و از عمل به آن سر باز میزند. و عمل طبق این حقایق را ، کاری کودکانه و بالاخره احمقانه می‌شمارد.

اینست که حقایق را نباید زیاد عادی و معمولی ساخت ، تا فهمش ، نیاز به حداقل فهم داشته باشد ، تا کردن آن کار ، احساس حقارت در انسان ایجاد [نـ] کند. اغلب تفکرات اخلاقی‌ که بنیاد اعمال اخلاقی‌ هستند ، همین حالت را پیدا کرده اند. کردن یک عمل اخلاقی‌ ، نیاز به گستاخی برای کردن یک کار احمقانه دارد. [!] اینست که یک عمل زیرکانه که نیاز به تفکرات پیچیده ، و جابجا ساختن مقاصد و اغراض ، بجای هدفها و ایده آلهای اخلاقی‌ ، و پوشانیدن آنها دارد ، بیشتر مردم را جلب می‌کند. »

منبع:

منوچهر جمالی، تجربیات گمشده ، انتشاراتِ کورمالی، لندن، ۹ فوریه ۱۹۹۲ . برگِ ۱۱۷  از این کتاب را ببینید، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط: