آزردن هر جانی بدترین گناه است


«پسندی و همداستانی كنی؟ … كه جان داری و جان ستانی كنی؟
میازار موری كه دانه كش است … كه جان دارد و جان شیرین خوشست

تو حتی حق نداری بد را بپسندی …
تو حتی حق نداری با آنکس که آزار میدهد همداستانی کنی ….
تو جان داری و جان میستانی؟
کسیکه جان دارد نباید جان بستاند

واقعاً … واقعاً … به راستی … فردوسی چقدر زیبا میگوید …
این ویژگی فارسی بودن و ژاپنی بودن و چینی بودن و عرب بودن و بلوچی بودن و این و آن نیست
ملیت مطرح نیست … بلکه جان مطرح است … آزردن هر جانی بدترین گناه است.

حافظ میگوید.
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن … که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
این باز هم یعنی—مسیحی باشی—یهود باشی و یا کافر باشی، هیچ کدام اینها گناه نیست مگر آزار کسی
این یعنی آدم بودن که اصل؛ اصل، اصل سکولاریته است نه آنچیزی را که از غرب به عنوان سکولاریته برای ما وارد میکنند.
این ریشه های فکری ماست …
چه زمانی این گفته شد؟ … در عصر حجر …۱۰۰۰ سال پیش فردوسی از خداینامه ای نوشت که چندین هزار سال عمر داشت … آره عصر حجر در حجر … ولی ریشه فرهنگی ماست … آیا میشود این را دور انداخت؟ آیا میشود به این بی توجهی کرد؟
آره میشود!!! … عاقبت ما آن میشود که بر سر ستار بهشتی ما آمد»

ابراهیم صوفیانی

نوشته‌هایِ  مرتبط: