دٔمِ خروسِ مکّارِ اسلامی چیزی نیست که بر همگان آشکار نباشد. بخصوص که اللهِ خون ریزِ مدینه نیز خود را «خیر الماکرین» ، نیز میداند. یکی از آخرین نمودهای آن از آستینِ اسلامی چیهایِ مصری، برایِ پایمال کردنِ حقوقِ مردم، بیرون زده است : محمد مُرسی برای خود قدرت «دستنیافتنی» و «فراقانونی» تعریف کرد۶.
از همان ابتدا نیز مشخص بود که این راه به ترکستان است. چرا که برادرانِ اسلامیستِ اخوان المسلمین، (دوستانِ موتلفهِ اسلامیِ ایران) خود را یک پایِ مبارزه با مبارک دانسته و ژستِ مردمی هم گرفته بودند. البته داستان از آنجا روشنتر شد که همین اسلامیستها با آن رفتارِ ضّدِ زنِ خود، بانوی جوان، علیا ماجدهالمهدی که پیکر خود را در پرخاش به واپسماندگی و تعصب دینی برهنه و از طریق فیس بوک منتشر کرد، را از میدانِ التحریر بیرون راندند ۳. این نویدی بود برایِ یک زمستانِ اسلامی۳. سالی که نکوست، از بهارش پیداست، بهارِ عربیای که با ندایِ الله کبر آغاز شود، به زمستانِ اسلامی نیز ختم خواهد شد.
همانگونه که انتظار میرفت۱، ۳، ۵، و فرهنگِ ایران هم خوب آن را نشان داده است، که از کوزه همان برون تر آود که در اوست، و یا به قولِ جمالی ومولوی تو آنی که میجویی، انقلابِ مردمِ مصرهم دارد شبیهِ آنچه میشود که آنها میجویند و میجوییده اند.
جمالی میگوید : تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند، دیکتاتوری و استبداد، بجای میماند و دیکتاتور دیگر، جانشین او خواهدشد. حاکمیت آموزهها و مکتب هائی که خودرا حقیقت واحد و منحصر به فرد جهان میدانند، باید ازبین بروند، تا امکان پیدایش دیکتاتوری و استبداد از نو در جامعه، از بین برود. بزرگترین «سـتـم»، آنست که به نام «حقیقت منحصربه فردی که باید بر همه حکومت کند»، «حق اندیشیدن درباره آزادی و عدالت»، از انسانها گرفته شود ۵.
البته، با وجودِ همفکری، بر خلافِ دیدگاهِ رضا ایرانی، که مینویسد: خوب اسلام، در این جوامع تنها مرجعیاست که مردم از روی نزدیکی، عادت و خوگرفتگی، در مواقع حساس و تعیینکننده، با «اختیار»، به آن روی میآورند تا از خود سلبِ اختیار نمایند ۱ ، من بر این باور هستم که تنها راهِ نجاتِ اعراب همین اسلام است !
اشتباه نشود، من یک اصلاحات چی نظیرِ ازجمله خاتمی چیهایِ خودمان نیستم ! یا مثلِ دباغ و کدیور، ماله بدست، بدنبالِ رحمانی کردنِ تجاوز، کشتار و غارت نیفتاده ام.
از آنجا، فرهنگِ ایران نیز به ما این را نشان میدهد، که با هرکه و یا هرچه دشمنی ورزیده میشود، به اجبار فکر و فلسفه شما تصویری از آن را در خود حفظ، ثبت و ضبط میکند، اسلام هم استثنا نیست. به اسلام هم باید اینگونه نگریست.
موادِ لازم برایِ رنسانسِ اسلامی در درونِ خود اسلام به بهترین وجهی حفظ شده است. تنها چهره آن مسخ و زشت سازی شده است. ولی کم و بیش همه مردمِ معمولیِ کوچه و بازار با آن آشناییِ کامل دارند ! لابد میپرسید چطور ؟ پاسخ بسیار آسان است:
آنچه اسلام رد میکند، و نشانه تباهی میداند، البته که از این منظرِ جدید، عینِ ثواب است و نشان دهنده راه.
برایِ مثال، هر آنچه که به نامِ جاهلیت ، در اسلام از آن یاد میشود.
و یا رفتارِ اعرابِ مکه که کافر بوده اند.
و … .
اخیرا آمریکاییها نمونههایی ازآثارِ باستانیِ آن را از زیر چترِ آلِ صعود بیرون کشیده اند که شما را برای اطلاعِ بیشتر به اینجا رجوع میدهم، چهرهای پنهان و نادیده از هنر عربستان ۷.
ناگفته نماند که نقشِ درجهدارانِ ارتشی داخلی و دولِ سود جویِ همیشه در صحنهِ خارجی هم در پایمال کردنِ حقوقِ مردمِ مصر پررنگ است.
درسهایی که بهارِ عربی برایِ ایرانیان دارد از اهمیتِ بیشتری برخوردار است. مردمِ ایران تجربه ۳۰ و چند ساله از این موضوع دارند، و از مردمِ مصر سرد و گرم چشیده تر هستند. بویژه که در جنبشِ سبزِ ایران شعارهایی مطرح شد که سودجویانِ اسلامی را خوشحال میکند. از آن جمله است : الله کبر و یا حسین میرحسین !
فیروزِ نجومی مینویسد : واقعیت این است که بانگ الله اکبر، هراسی در دل رژیم ولایت نیندازد. چون نظام ولایت خود حافظ و نگهبان الله اکبر بوده است و عامل نهادین ساختن آن در شعور و آگاهی مردم. هیچ کس بهتر از آیت اللهها و حجت الاسلام ها، الله را نمیشناسند. … آیت الله ها، علما و فقها بخوبی آگاهند که الله، خدایی ست که محمد برای قدرت و اقتدار خود خلق کرده است. الله هرچه بزرگتر و عظیم تر، قهارتر و خشن تر، بهمان سان محمد. محمد الله ی را اختراع کرده است که چیزی جز بندگی و عبودیت، تسلیم و اطاعت و تقلید و تبعیت نخواهد. او الله را اکبر خواند که بتواند برای رضا و خشنودیاش شمشیر خود را بکار گیرد و سر مشرکان و کافران و منافقان، یعنی تمام آنانی که نسبت به توحید و نبوت شک و تردید بخود راه داده بودند، بر زمین افکنند. فقها و علما نیز راه نبوت را قرنها به نیابت از امامت ادامه داده و سلطه ی الله اکبر را در زبان و فرهنگ و عادات و آداب و رسوم مردم گسترده اند. چه برای هر ضمه و فتحهای که الله در کلام خود بکار برده است، قرنها است که تحقیق و تجسس کرده اند و دانش فقهی و کلامی را بوجود آورده اند. هرچه که اندیشیده اند و به نگارش در آورده اند محور ش اثبات و توجیه اکبر بودن الله بوده است. خود را پیوسته در کلام الهی، قرآن، کتاب آسمانی الله، غرق ساختند تا خود جلوه ی الله ی شوند که اکبر است. آنها الله اکبر را یکی از سادهترین و مصطلحترین واژهها در زندگی روز مره نمودند. ملت خو گرفته است که با بانگ الله اکبر برخیزد و بخسبد. اما هرگز نمی اندیشد که بانگ الله اکبر، اعترافی ست به اصغر بودن خویشتن. الله، اکبر است بآن دلیل که من اصغرم. او بزرگ و عظیم است. من کوچک و حقیر. من و الله، نمیتوانیم با هم اکبر باشیم ۲.
گرچه که تنها دلیلِ ماندگاری و نفوذِ آخوندها این نیست که اسلام را بهتر میشناسند، و میدانند که چگونه آن را به مردم حقنه کنند، بلکه در این است که کاهِ اسلامِ خود را بهتر از هر کسی با فرهنگِ اصیلِ ایران مخلوط میکنند. و از اتفاق فرهنگِ اصیلِ ایران را بهتر از هر کسی میشناسند و آن را بر ضّدِ منافعِ خود میدانند ۸ . این چیزی است که روشنفکرانِ خود خوانده و غیرِ انتلکتوالِ ایران نتنها از آن بویی نبرده اند که با هرگونه حرکتی در آن جهت مقابله هم میکنند ۱! البته از جانبِ انصاف هم نمیبایست خارج شد، بخصوص که بسیارانی در داخلِ ایران هستند که امکانِ اعلامِ آشکارِ نظراتِ خود را ندارند، سیامکِ مهر را به یاد بیاورید.
رضا ایرانی به درستی مینویسد : من فکر میکنم که میهن ما، تنها به یاری و کوششِ یک عده میهندوست، ایراندوستِ واقعی نیاز داره که با حوصله و پایداری، مردم را با آن بسیج کنند و دنبال این نباشند که قدرتربائی کنند، بلکه دنبال «کسب حقانیت حکومتی» باشند و به همهی رقبا هم، همین فرصت را بدهند. «مکتب ایرانی» بیخود از آخوند نیامد بیرون، آخه آخوندها همواره شامهی نیرومندتری از روشنفکرهای ما داشتهاند! هم در جنبش مشروطه چنین بودند و هم در زمستان پنجاه و هفت. زمان آن رسیده که روشنفکرانمان نیز با اندیشهی خود و ایستادن بر ستونهای فرهنگِ مردمی ایران، «به هنگام » شوند. ۱.
تجربه ۳۰ و چند ساله اخیرِ ایرانیان و زندگی در سایه اسلامِ نابِ محمدی، بی شباهت به رفتنِ رستم به داخلِ غارِ تاریک و جنگ با دیوِ سپید نیست و نبوده است. همانگونه که جمالی میپرسد و پاسخ میدهد که : دیـو سـپـیـد کیـسـت ؟ – میترا ، یهوه ، پدرآسمانی ، الله ۴، تجربه این ۳۰ سال نیز آن را تأیید میکند.
دست آوردِ رستم در داستانِ دیوِ سپید، را نباید فراموش کرد. آن شیرهای است از جگرِ دیوِ سپید که چشم را بینا میکند. یعنی به آنها این شناخت را میدهد، که تنها مرجعِ تصمیم گیری و فرمان ، خردِ خودشان است و نمیبایست آن را به دیگری و از جمله دیندارانِ خرد باخته به الله سپرد. که اگر چنین کنند خسارتهایِ بیشتر و بزرگتری از آنچه در این ۳۰ سال خورده اند، از جمله کشتار ها، اعدام ها، جنگِ بی خودِ ایران و عراق، تورمِ افسار گسیخته، کاهشِ قیمتِ پولِ ملی به یک سوم تنها در عرضِ یک سال، …، خواهند خورد.
مردمِ ایران اگر هشیار نباشند، از مبارزه با دیوِ سپیدِ فعلی، به دامانِ دیوِ سپیدِ دیگری خواهند افتاد. به نظرِ من شعاری که میتواند بازگو کننده خواستِ مردمِ ایران در مرتفع کردنِ ستمِ بر آنها رفته در این ۳۰ سال باشد، استقلال، آزادی و جمهوریِ ایرانی ۹، ۱۰ است. از هرگونه شعارِ دینی میبایست دوری کرد، بخصوص الله اکبر. در غیرِ اینصورت مردم خود به دستِ خود ، خود را به هلاکتی دوباره خواهد انداخت.
اگر مصریها هنوز به دنبالِ اخوان المسلمین هستند، این برایِ این است که از این سوراخ هنوز گزیده نشده اند، ولی خردِ ایرانی حکم میکند که از سوراخِ اسلام دوبار گزیده نشوند !
منابع :
۱ – رضا ایرانی، بهارِ ایران، بهارِ عرب ، وبگاهِ ارتــای خوشه(سیمرغ) ، نوشته شده در ۱۰/۲۸/۲۰۱۱ .
۲ – فیروزِ نجومی، الله اکبر: افسانه یا سیاست؟ ، برگرفته از وبگاهِ منوچهرِ جمالی، ارسال شده در تاریخ ۰۱-۰۳-۱۳۸۹ .
۳ – انجمن آرای ایران ، بهارعربی یا زمستان اسلامی؟ ، سخن بیست و چهارم, آذرماه ۱۳۹۰.
۴ – منوچهرِ جمالی، دیـو سـپـیـد کیـسـت ؟ – میترا ، یهوه ، پدرآسمانی ، الله – « حکومت » ، برگرفته از وبگاهِ فرهنگِ ایران، ۱۸ شهريور ۱۳۸۶ .
۵ – منوچهرِ جمالی، تا یک دیکتاتور میرود، و «حقیقت واحدی که رویشگاه آن دیکتاتوری هست»، میماند، دیکتاتوری و استبداد، بجای میماند و دیکتاتور دیگر، جانشین او خواهدشد. ، برگرفته از وبگاهِ فرهنگِ اصیلِ ایران، ۲۹ شهریور ۱۳۹۱.
۶ – محمد مُرسی برای خود قدرت «دستنیافتنی» و «فراقانونی» تعریف کرد ، بامدادخبر، ۳/۹/۱۳۹۱ .
۷ – جین اوبرایان ، چهرهای پنهان و نادیده از هنر عربستان ، بیبی سی، واشنگتن ، ۲۳ نوامبر ۲۰۱۲ – ۰۳ آذر ۱۳۹۱ .
۸ – منوچهرِ جمالی ، آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین، بازنشر شده در کورمالی، نوامبر ۲۱، ۲۰۱۲ ، بدست سیمرغ گسترده پر .
۹ – منوچهرجمالی ، خرد ، سرمایه فلسفی ایران ، خرد ، شهرساز ، وشهرآراست ، « جلد سوّم » ، جـمهـوری ایـرانی ،ISBN 1 899167 08 0، کورملی پرس لندن، ژانویه ۲۰۱۰ .
۱۰ – سخنرانیهایِ منوچهرِ جمالی در باره جمهوریِ ایرانی.
.
نوشتههایِ مرتبط:
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- «سیمرغ گستردهپر»
- مسئله جان (۰) – طرحِ پرسش
- یکپارچگی در به هم آمیختن و تار و پود شدن همه مردم ایران با هم است
- آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین
- آزردن هر جانی بدترین گناه است
- در کشور دروغها و فریبها زندگی جهنم است
- پاسخ به آرزویی دور امید به پرسشی نزدیک دارد (۱) – جمهوریِ ایرانی یا اسلامی ؟
- دشمن کیست؟
- مساله احترام به عقایدِ اسلامیِ آخوندها
- قاعده بازی را باید عوض کرد
- بازی باید بهم بخورد
- مسئله
بازتاب: مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله | کورمالی