ز بهر بر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک و خرد و پیوند خویش
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
ز خاکیم باید شدن سوی خاک
همهجای ترس است و تیمار و باک
*******
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
نوشتههایِ مرتبط:
- « دریافت داستانی ملّی »
- « بنو احرار = ایرانیان ، ایرانی = ایری = تخم (خود زا = آزاد) … » – ایران یعنی چه ؟
- « انگشت روی زخم گذاشتن »
- « چرا ایران ، ملت برگزیده است ؟ » … « ایرانی شدن ، کار بسیار مشکلی است. ایرانی شدن ، کار خطرناکیست. »
- « مدرنیسم بر ضد اصالت – رابطه مفاهیم مُد و مُدرن با تصویر ماه ، در فرهنگ ایران – آنکه ایرانیست ، ملّی نیست »
- « چیز و قدرت »
- « زندگی در یک دستگاه فکری نمیگنجد »
- « هنرِ بهتر دیدن و هنرِ نادیده گرفتن »
- « هنر نزد ایرانیانست و بس – ندارند شیر ژیان را به کس … این هنری که فقط نزد ایرانیانست، چیست؟ این هنر بی نظیر »
- « جستن تخمههای گذشته »
- « برای شخم زدن باید آهسته بود »
- « کاری برای یاد (یادگار) »
- مسئله جان (۱) – « تفکر ایرانی را نمیتوان از سوگ ، جدا ساخت »
- « جهان در آغاز به انسان آفرین گفت »
- « تفاوت ریاضت [روزه] با خود آزمائی »
- « نوشتاری پیرامون واژه ی مرد »
- « خدائی که دیو ساخته میشود »
- شرم (۵) – « نیاز به بیشرمی »
- شرم (۳) – « شرم بردن از تابعیت »
- شرم (۲) – هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۱) – شرم (۱) – « … پدیده شرم در اسطورههای ایران »
- « اندیشه [ای] … در چکاد کوه »
- « گوهر ایرانی و نماد آتش »
- « مستقل » کیست ؟
- « بدونِ سوائق و التهابات و شهوات و قوای آتشفشانی در تاریکیهای انسانی ، نمیتوان هیچ کار بزرگی کرد »
- « حقیقت را نباید خواست ، بلکه با ضد حقیقت باید پیکار کرد »
- « بینش روشن و بینش آتشین »
- « نکُشتن ، هنر است »
- « قدرت را نمیتوان از آزار و دروغ جدا ساخت »
- « در آغاز ، اهریمن ، سرچشمه جنبش بود »
- « چگونه یک چاقوکش خلق نظام جهانی را میکند ! الهیاتِ چاقوکشان »
- « تفاوت اندیشه بودا با فرهنگ ایران » – از دوست به یادگار دردی دارم (جلال الدین بلخی)
- « شیوه اندیشه کشی در بیرون از مرز »
- « پرسشی که ژرف فرهنگ ایران را پدیدار میسازد، اهورامزدا از خود میپرسد : من کیستم ؟ »
- « مفهوم مرگ »
- « بنا نهادن زندگی بر آنچه نامعین است ، بازیست »
- کورمالی کردن در تاریکی (۵) – « تجربه فریب خوردگی از یک خیالِ برانگیزنده ، ارزشمندتر از برخورد مستقیم با حقیقت است »
- « زندگی و معرفت و سیاست ، بازیست »
- موسیقیِ مردمِ جهان (۲) – برنده ی بازیِ باختن
- « تحقیر کردن در پاسخ ندادن »
- « ديو »
- « رابطه زندگی و حقیقت »
- « سیمرغ گسترده پر – « رستم » – پیش گفتار »
- « خوش آنی که «شادی» بتن جامه دوخت … »
- « دوام ملت ایران و سیمرغ گسترده پر »
- « در اصطلاحات دیگری ، سخن خود را گفتن »
- دو قرن آرزو
- « ایرانی ، همیشه رند باقی خواهد ماند »
- « معرفتهای ملانصرالدینی »
- « دیو بندی »
- « ارزش والای ضدّ انقلاب »
- « دیوی که سیاهست ، سرش سپید است »
- آیا خود آگاهی ناکامل/ناقص ایرانیان نسبت به رستاخیز فرهنگ باستانی ایران موجب پیدایش « جمهوری اسلامی دوم » خواهد شد ؟
- « فرهنگ باستانی ایران بجای اسلام »
- « جمشید با دیو »
- « رند ، زیرک است ، نه زرنگ »
- همبستگیِ آزادی، گسستن، گستاخ بودن و پهلوانی
- « تجربههای دیو آسا »
- در سوگِ همه زلزلهزدگانِ ایران – « « داد » آنست که مردمان ، همانقدر خوش ودر رفاه باشند که حکومتگر »
- ایرانیان؛ مردمانی که «آرزوهایشان به بردگی کشیده شدهاست»
- « آیا تفکر و اندیشیدن واقعی در جامعه ما آغاز شده؟ »
- « جهنمی را هم که خدا ساخته، میتوان تبدیل به بهشت کرد »
- « آیا ما میانِ خوب و بد انتخاب میکنیم ؟ »
- سخنان و مرثیه انتقادیِ مانی بر سرگذشتِ ایرانیان پس از اسلام در ۱۰۰۰ سالِ گذشته
- بسوزان [..!]
- آزمونِ ایرانی بودن در برابرِ اسلامی بودن، با سفر به بیش از ۱۱۰۰ سال پیش
- « با خرافات اندیشیدن »
- مسخ سازیهایِ علمی، مدرن، منطقی و روحانی .. ! (۰) – طرح مسئله
- « متفکر و ملتِ مستقل »
- « نفرت از قدرت »
- « خود را به مسائل مالیدن » [!]
- یکی آزمایش کن از روزگار
- ضرورتِ تاریخیِ رژیمِ خمینی
- « جائی در سراسر زمین [همه جهان] نیست که بتوان بدون مواخذه ، کشت و چاپید و غارت کرد و غنیمت را ( عادلانه! ) میان خودیها تقسیم کرد . »
- استراتژیِ ایرانی
- اسارتِ همیشگی و هنوزه اساطیر و نقش اندیشیِ مردمِ ایران
- فرهنگ ستیزی دانسته یا ندانسته !
- «گامى از اسطوره بـسـوى فـلـسـفـه : « ديالكتيكِ خيال و خرد »»
- ما تقسیم بندی به نام جهان تاریکی و روشنی نداریم !
- کورمالی کردن در تاریکی (۳) – «آگاهی نیمروزی» ؟ در برابر «کورمالی در سحر و سپیده دم و پگاه و بامداد و نیمروز و غروب و سرشب و نیمه شب و خوابگاه» ؟
- خرد ، سرمایه فلسفی ایران – جلد سوّم – جـمهـوری ایـرانی
- « معنای درست یلدا (ایل + دا) »
- دام حقیقت !
- این مهم نیست که حرفهای خوب بزنند، این مهمست که آیا میتوان به آنهائی که حرف خوب میزنند، اعتمادکرد یانه ! – ما را پاک مچلِ خودشان کرده اند با این اخبارشان !
- کورمالی کردن در تاریکی (۲) – اصل بینش در فرهنگ ایران : جستجو در تاریکی
- چرا ما برای هزاران نفری از بزرگمردان که «برای شک کردن به اسلام»، شهید شده اند و می شوند، سوگیادی برپا نمی کنیم؟
- وظیفه ما این است که به زرنگ ها تلنگر بزنیم که دوباره پهلوان شوند
- سلب مرجعیت ازگذشته
- کار فلسفه، زایانیدن حقیقت از مردمست، نه آموختن حقیقت به مردم و تحمیل حقیقت خود به مردم
- عاشورای ِسیمرغی را به «حسین»، نسبت داده اند !
- اکثرداستانهای ایرانی فلسفی هستند و دارای فلسفه بزرگی هم هستند
- انسان باید در زندگی پهلوان باشد
- «سیمرغ گستردهپر»
- مسئله جان (۰) – طرحِ پرسش
- یکپارچگی در به هم آمیختن و تار و پود شدن همه مردم ایران با هم است
- آخوندها، روشنفکران، اصطلاحات مدرن و اسلامهای راستین
- آزردن هر جانی بدترین گناه است
- دشمن کیست؟
- آنان که از ضحاک توقعی بجز بلعیده شدن دارند، سخت در اشتباه هستند
- ما به رفتاری پهلوانانه نیاز داریم
- قاعده بازی را باید عوض کرد
- باززائی ایرانی
- فلسفه ایرانی
- تنها راویِ آفرینش، نیرنگ و مسلخِ غریزه
- آفرينش و اصالت زندگي
- جهانِ مهر: جهانِ مبتنی بر پیوندِ جانها
- بازی باید بهم بخورد
- مسئله
- درباره کورمالی