ارتـــای خــوشـــه (سیـــــــمرغ)
«خـرد ِ محال اندیش»
«« این اندیشه که خدا، کانون آتشی است که اخگرهایش درجان انسانها پخش شده است، تصویر بسیارشگفتانگیزی از انسان، فراهم آورده است. ما درفرهنگ ایران، انسانی را می یابیم که گرمی و روشنی و جنبش و شادی، از زندگی خودش، میجوشد و میافروزد و میتابد. انسانی که سرچشمه نیرو و غنی و سرشاری است.
خدا، یا اصل تحول (= دگردیسی و ازنو زنده شوی )، خودش، آتش یا گرمی هرجانی میشود و ازاین رو هر انسانی، خودش، ازخودش حرکت میکند و به حرکت میآورد، ازخودش شاد میشود و شاد میکند، ازخودش روشن میشود و روشن میکند، نه از متضاد بودن با کسی و چیزی و از دشمنی با ضدش.
آزادیش، در برگزیدن میان این و آن واقعیت نمیپذیرد، بلکه در روشنشدن و در روشنکردن جهان از خودش هست که آزادی را درمییابد.
آزادیش، دراعتماد کردن به خودش و ایستادن برپای خودش هست. آزادی در…
بازدید از نوشته اصلی 720 واژه دیگر