« گرفتن ، فقر نیست . نیافریدن ، فقر است . »


« این نشان فقر انسان نیست که چیزی از دیگری بگیرد. این نشان فقر یک ملت نیست که فکری از ملت و فرهنگ دیگر بگیرد. این نشان فقر او هست که از چیزی و فکری که گرفته است ، نتواند چیزهای دیگر بیافریند که میتواند باز به دیگری و ملت دیگر بدهد و ببخشد. از شرق یا غرب گرفتن ، ننگ نیست. فقدان قدرت آفرینندگی از گرفته‌ها و وام کرده‌ها ، فقر است. تا فقر ، ننگ نشود ، فقر به خودی خود سبب ناراحتی‌ و عذاب نمی‌شود. ننگ ، یک مسئله و معیار اجتماعی است.

وقتی‌ در جامعه فقیر بودن ، ننگ شد ، فقر ، عذاب میشود. مسئله آن است که «چگونه فقری» در جامعه ننگ میشود. در جامعه‌ای که فقط «فقر مالی‌ و مادی» ، ننگ باشد ، مردم ، تن‌ به هر جنایت و خیانتی خواهند داد تا این ننگ را از خود رفع کنند. اغلب مردم از خود فقر مالی‌ و مادی درد نمی‌‌برند ، بلکه از «ننگ فقر مالی‌ و مادی» عذاب می‌‌کشند.

ننگین ساختن «فقر فکری» در اجتماع ، سبب دزدی افکار از دیگران میگردد. باید «عقیم بودن فکر» ننگین ساخته بشود تا «آفریدن فکری» از سر رونق بگیرد. راه نجات از فقر فکری ، وام کردن افکار یا سرقت افکار از دیگران یا از فرهنگ‌های دیگر نیست ، بلکه قدرت آفریدن فکریست. تفکر آفریننده از هر چه از شرق و غرب می‌‌گیرد نمی‌‌هراسد چون همه چیز هائی که او می‌گیرد ، انگیزه آفریدن تازه میگردد. همین‌طور فقر اقتصادی را با قدرت آفرینندگی صنعتی و اقتصادی و هنری میتوان برطرف ساخت. احساس فقر از «فقدان قدرت تولید» مهم است نه‌ از «نداشتن ثروت». »

منبع:

منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : اندیشه‌هایی‌ که آبستن هستند ، انتشارات کورمالی ، لندن ، ۱۹۸۸. برگ ۲  از این کتاب را ببینید ، برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتاب ها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

به بهانه کنارگیریِ زودرس و پیش از مرگِ پاپ از واتیکان


تصور کنید که چند سد کاردینالی که در واتیکان گردِ هم آمده اند تا پاپِ جدیدی برایِ دستگاهِ مافیایی – مذهبی‌ِ واتیکان برگزینند، در وضیعیتِ بهتری می‌‌بودند. و تصور کنید بجایِ اینکه بر سیستمِ مافیاییِ واتیکان کنترل داشته باشند، بر کشوری که از ترکیبِ سه‌ کشور اروپایی ِ فرانسه، آلمان و اسپانیا، ایجاد شده است، کنترل داشته باشند. همچنین تصور کنید که تمامیِ شرکتهایِ بزرگِ اروپایی توسطِ هریک از این کاردینال‌ها و یا یکی‌ از اعضایِ نزدیک و خانوادگیِ آنها اداره شوند. همچنین تصور کنید که این شرکتهای بزرگ از این جمله باشند: تتال، پژو، بنز، ب م و، زیمنس، رویس رویس، ایرباس، ا ب ب، ولوو، فلکسواگن، بانک‌های بزرگِ اروپایی، مؤسسات و سازمان‌هایِ انتشاراتی و روزنامه‌هایِ بزرگِ اروپایی چون بی‌ بی‌ سی‌، اشپیگل، …، و تلوزیون‌های آنها، ….

آنگاه تشابهِ وحشتناکی وجود خواهد داشت بینِ وضعیتِ کنونیِ ایران و آنچه که در بالا شرحِ آن آمد.

بیش از ۱،۰۰۰،۰۰۰ آخوند بر ایران، کشوری به بزرگی‌ِ آن سه‌ کشورِ اروپایی با هم و دارای آن امکانات بعلاوه منابعِ سرشارِ گاز، نفت و موقعیتِ بسیار ژئواستراتژیک، حکم می‌‌رانند !!

شاید وخامتِ اوضاعِ ایران در دیدِ اول برایِ ایرانیان آشکار نباشد، اما این تشبیه نچندان دور از واقعیت، شاید تلنگری بزند بر خرد‌هایِ خفتهِ بسیاران. مساله معنویات نیست آنطور که هر جمعه در صلاهِ خود آخوند‌ها به گوشِ مردم می‌‌خوانند، بلکه مساله سو استفاده از احساساتِ معنویِ مردم است که با آنها آخوند‌ها چنین امپراطوریِ ننگینی را همچون بختک بر ایران استوار ساخته اند. که بیشباهت به نیایِ اروپاییِ خود در قرونِ وسطا نیست. آخوند‌هایی‌ که در زیرِ ماسکِ ساختگیِ معنویات، با کنترلِ شریان‌هایِ اساسی‌ِ اقتصادِ ایران، مشغولِ چپاولِ هرچه تمامتر هستند. صنایعِ بزرگِ صنعتی، کشاورزی و غذایی، انتشاراتی، اطلاعاتی، بازرگانی و توریستیِ ایران را در دستانِ خود گرفته اند و داد از معنویات می‌‌زنند. بی‌شرمانه تر از آن این است که خود را نمایندگانِ الله دانسته و کلیه ساز و کار‌هایِ نظارتیِ مردمی را از محتوایِ اصلی‌ و کار کردیِ خود خارج کرده اند و تنها آن را به دستِ امامِ زمانِ موهوم و ناپیدایِ خود داده اند، (یعنی هیچ).

باید فکری کرد، در غیرِ اینصورت این اهریمنان همه ایران را یک جا خواهند بلعید !

نوشته‌هایِ مرتبط: