« احتیاج به مردم معصوم »


« هر عقیده‌ای که میخواهد حکومت بکند و یا قدرت بر مردم را بدست آورد ، می‌کوشد که مردم را معصوم سازد. انسان ، موقعی معصوم می‌‌شود ، که خود را به عنوان اندازه هر عملی‌ فراموش سازد. انسان وقتی‌ متوجه است که او ، اندازه هر عملیست ، محتاط است و با تامل و آزمایش ، اقدام به هر کاری می‌کند ، چون درمی یابد که قوایش به درد اجرای هر کاری نمی‌‌خورد. کسیکه احساس محدودیت قوایش را دارد ، در تعهد هر عمل تازه‌ای محتاطست ، و آهسته آهسته ، با آزمودن و اشتباه ورزیدن ، تناسب میان قدرت خود و عملی‌ را که در پیش دارد ، درمی یابد. احتیاط ، علامت توجه به خود ، و توجه به وسع توانائی خود و علاقه بوجود و بقاء خود است. مردم موقعی معصوم میشوند ، که این احتیاط از آنها گرفته شود و محتاط بودن ، برای آنها مذموم و حقیر شناخته شود.

هر عقیده‌ای که میخواهد قدرت خود را بطور مداوم بدست آورد ، می‌کوشد این « احساس احتیاط در خود » را از بین ببرد. او نباید در مقابل آن عقیده ، کوچکترین احتیاطی داشته باشد. یعنی وقتی‌ پای آن عقیده و خواستهای آن عقیده در میان می‌‌آید ، باید روی خود و اندازه و وسع توانائی خود و وجود خود ، هیچگاه حساب نکند ، و در این موارد تناسب میان قدرت و وجود خود با عملی‌ را که خواسته شده نیآزماید ، و عملی‌ را که آن عقیده می‌‌خواهد با محاسبه روی قوای و اندازه خود انجام ندهد ، بلکه درست طبق آنچه عقیده میخواهد بکوشد تا انجام بدهد و محاسبات روی خود و قوای خود را فراموش کند.

اینکه آن عقیده ، به اندازه طاقت و وسع هر کسی‌ از او عمل میخواهد ، فقط ظاهرسازی و تعارف است. چون بر این اساس ، آن عقیده هیچگاه نمی‌‌تواند عملی‌ از او بخواهد که وجود او را نابود سازد (که زمینه همان طاقت و وسع است).

چنین عملی‌ ، عمل به اندازه طاقت و وسع انسان نیست که خود را فدا کند. چنین عملی‌ ، عملیست که صرفنظر کردن از وسع و طاقت و اندازه انسان را لازم دارد. در چنین گونه عملی‌ ، در نظر گرفتن وجود خود ، مراعات قوا و طاقت و توانائی و وسع خود و ورزیدن احتیاط ، حتی گناه شمرده می‌‌شود. معصومیت موقعیست که انسان از این گناه پاک شود ، یعنی توجه به منافع خود و در نظر گرفتن وسع و طاقت خود و احتیاط به خاطر خود ، گناه می‌‌باشد. او باید در مقابل هرچه آن عقیده می‌‌خواهد ، کوچکترین احتیاط نداشته باشد (یعنی روی وسع و طاقت و منافع و وجود خود حساب نکند ، خود همین حساب کردن نیز گناه و شومست ، چون انسان را از چنین عملی‌ باز می‌‌دارد). او نباید اندازه خودش در اعمالش باشد. در مواردی که عقیده از او عملی‌ میخواهد ، باید ، بدون اندازه خود و بدون در نظر گرفتن وسع و طاقت خود عمل کند و دیگر احتیاط خود را از دست بدهد. او در هر عملی‌ (در اثر همین وراء اندازه خود رفتن) آن عقیده و خواستهایش را به خود تحمیل می‌‌کند و با آن عقیده به خود ظلم می‌‌کند. اعمال عقیدتی‌ و اعمال قهرمانی که بر پایه عقیده ‌اش می‌‌کند ، با تحقیر و نابودسازی خودش ، با ظلم به خودش خریداری می‌‌شود. مردم هیچگاه معصوم نیستند ، بلکه معصوم ساخته می‌‌شوند.

عصمت از خود (یعنی پاک شدن از خود ، یعنی بریده شدن از خود) بزرگترین جنایت است. خود ، انسان را نمی‌‌آلاید که انسان از خود ، پاک شود. کسیکه می‌‌خواهد از خود پاک شود ، خود را چرکین ساخته است. ما میخواهیم به خود و از خود عصمت پیدا کنیم. این خود ماست که ما و اعمال ما را پاک می‌‌سازد. عصمت از خود (یعنی پاک شدن از خود کثیف) بزرگترین جنایت اخلاق و دین است. هرچه خود را آلوده می‌‌سازد ، و از ما می‌‌طلبد ، که از خود پاک بشویم ، خودش چرکین و شوم است. ما احتیاج به چنین عصمتی نداریم. ما احتیاج به احتیاط برای خود و وجود خود و حفظ منافع خود داریم. این عقایددند که ، خود را چرکین ساخته اند ، و آنچه خود پرستی‌ خوانده می‌‌شود ، پیدایش همین خود چرکین ساخته و طبعا متجاوز ساخته است. تا خود ، چرکین ساخته نشود ، متجاوز نمی‌‌شود. »

منبع:

– منوچهر جمالی، از همه و از هیچ ، برگِ ۸۸ ، شرکتِ انتشاراتِ پارس، آمریکا، ۱۹۸۴، برگرفته از وبگاهِ فرهنگشهر، بخشِ کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط:

مسخ سازی‌هایِ علمی‌، مدرن، منطقی‌ و روحانی .. ! (۲) – پنج سده جادوی رئالیسم با کاربرد تکنیک‌های نخستین اپتیک در آثار نقاشان برجسته اروپایی


در امتداد کشف مسخسازی‌های فرهنگ بشر نمونه‌ای مدرن را ، که در جریان و دوره رنسانس اروپا ساخته و پرداخته شده است ، اینجا معرفی‌ می‌‌کنم. دیدن نقاشی‌های دوره رنسانس اروپا گاه مو بر تن‌ انسان راست می‌‌کند و انسان مات و مبهوت میماند که نقاش به چه تکنیک و فنی‌ رسیده است که نقاشی‌هایش این‌گونه واقعی‌ و تقریبا فوتوگرافیک است ؟ مشهور‌ترین نقاشی‌های این دوره تقریبا همگی‌ چنین مشخصه‌ای دارند ، بسیاری از آنها را در موزه لوور پاریس میتوان دید.

این خیرکنندگی هنر نقاشی اروپا در دوره رنسانس تا همین اواخر نمودی پررنگ داشت. بخصوص نقاشی‌هایی‌ که از چهره انسان یا اجسام بسیار پیچیده همچون چلچراغ‌ها و زره‌های براق جنگجویان کشیده شده بودند. تا اینکه دیوید هاکنی در سال ۲۰۰۱ کتابی منتشر کرد [۱] و پرده از راز تکنیک بالای بکار رفته در این نقاشی‌ها برداشت.

این نقاشی‌ها که می‌‌شود به قول او از آنها به نوعی نقاشیِ فوتوگرافیک یاد کرد ، چرا که بسیار واقعی‌ به نظر می‌‌رسیدند ، ذهن او را به خود مشغول می‌‌کنند. او تصمیم می‌‌گیرد تا بر روی یک دیوار بزرگ ، که ضلع افقی آن زمان و سال مربوط به هر نقاشی و ضلع عمودی آن موقعیت جغرافیایی نقاش مربوطه در اروپا را نشان می‌‌دهد ، نسخه‌ای کپی‌ و کوچک از همه نقاشی‌های نقاشان معروف اروپا را قرار دهد ، شکل (۱) را ببینید.

wall_time_geographic_europشکل (۱) : تقسیم بندی نقاشی‌های معروف اروپا ، دیوار دیوید هاکنی [۱].

در این چیدمان ، دو سر فصل بخصوص توجه او را به خود جلب می‌‌کنند.

  • یکی‌ مربوط می‌‌شود به تغییر ناگهانی در تکنیک به کار رفته در نقاشی که از حدود سال ۱۴۳۴ میلادی در نقاشی‌ها ایجاد می‌‌شود. مثلا شکل (۲) را ببینید [۱] و [۳].
  • و دیگری نوعی بازگشت به شیوه نقاشی پیش از ۱۴۳۴ که با آمدن ونسان ون گوگ در نقاشان متأخر ، اواخر قرن ۱۹ میلادی ، ایجاد می‌‌گردد. مثلا شکل (۳) را ببینید [۱] و [۱۰].

Untitled

شکل (۲) [۱] و [۳].

Byzantine mosaic icon of Christ from about 1150

شکل (۳) (چپ) چهره‌ای از مسیح نقاشی شده حدود ۱۱۵۰ میلادی و (راست) چهره‌ اﻱ اﺛﺮ ونگوگ اواخر قرن ۱۹ میلادی [۱] و [۱۰].

در فاصله بین این دو بازه کیفیت نقاشی‌ها خیره کننده است. ایده‌ای که به ذهن او می‌رسد ، و او با کمک دوستی‌ که در اپتیک تخصص داشته در میان می‌‌گذارد ، این است که شاید در کشیدن این نقشی‌‌ها از ابزار‌های ساده اپتیک استفاده شده باشد. با در نظر گرفتن تکنولوژی موجود در ۱۴۳۴ او حدس می‌‌زند که ابتدا نقاشان از اتاق تاریک استفاده کرده اند. به این صورت که در دیواره یک اتاق تاریک سوراخی کوچک ایجاد می‌‌کرده اند و تصویر شیٔ مورد نظر را که روی دیوار مقابل میافتاده است به عنوان ماده خام نقاشی استفاده می‌‌کرده اند ، و بقولی از روی آن کپی می‌‌کرده اند. بعدها البته آینه‌های مقعر و سپس لنز‌های محدب نیز به کار گرفته شده اند.

در خصوص کار‌های هاکنی و آزمایش تئوریش فیلمی مستند ساخته شده [۷] و قدم به قدم با بررسی معروفترین نقاشی‌های این دوره این ایده به اثبات رسیده است. فیلمی که در زیر می‌‌توانید مشاهده کنید. در این فیلم [۷] (که از روی کتاب [۱] ساخته شده است) نشان داده می‌‌شود که حتا می‌‌توان نوع ابزار اپتیک و ابعاد و اندازه آن را محاسبه کرد و نحوه نقاشی (کپی کردن) نقاش را حدس زد. کاربرد هرگونه ابزار اپتیک محدودیت‌های مخصوص به خود دارد ، چرا که تصویری دو بعدی از جسمی‌ سه بعدی باید کشید. و چنین تصویری معمولاً دچار محدودیت فوکوس می‌‌شود. همچنین استفاده از این تصویر ایجاد شده با آینه و یا لنز معکوس واقعیت است ، به این معنی که دست راست جسم (شخص) در تصور دست چپ می‌‌شود. و این‌گونه نقاشی‌ها کمی‌ نامأنوس به نظر می‌‌آیند. چراکه در مواردی که او نشان می‌‌دهد به نقاشی بر می‌‌خوریم که تمام افراد حاضر در نقاشی چپ دست هستند حتا میمونی که در نقاشی حضور دارد ! بهتر است بقیه موارد خنده داری را که او پیدا کرده است در فیلم زیر خود ببینید.

***


David Hockney’s Secret Knowledge Part 1


David Hockney’s Secret Knowledge Part 2

 ***

کارهای هاکنی پس از او توسط سایرین گسترش می‌‌یابد به عنوان نمونه به [۲] – [۶] و [۸] – [۱۱] بنگرید. بهترین کار که به شیوه‌ای ساده موضوع را شرح داده است را می‌‌توان در [۹] دید.

نکته‌ای که در خصوص تغییر دوم می‌‌توان گفت این است که به نوعی ونگوگ در اواخر قرن ۱۹ میلادی شیوه نقاشی فوتوگرافیک را رها می‌‌کند و به شیوه نقاشان پیش از ۱۴۳۴ میلادی باز می‌‌گردد. شکل (۳) را ببینید. شاید دلیل محبوبیت او نیز همین باشد.

همچنین ناگفته پیداست که بکار گیری ابزار‌های اپتیک در نقاشی توسط نقاشان دوره بین قرن ۱۵ تا ۱۹ میلادی توسط آنها به بهترین وجه تا سال ۲۰۰۱ و کار‌های هاکنی مخفی‌ می‌‌ماند (بزرگترین مسخسازی مدرن در نقاشی اروپا).

منابع :

1 – David Hockney , Secret Knowledge: Rediscovering the Lost Techniques of the Old Masters , October 29 , 2001 , ISBN-10: 0670030260 , ISBN-13: 978-0670030262.

2 – Philip Steadman , Vermeer’s camera , 27 – 03 – 2002 , available partly here.

3 – Doifel Videla , Through the Magnifying Glass: Painters or Photographers? , Published in zonezero, August 2002.

4 – Philip Steadman , Vermeer’s Camera: Uncovering the Truth behind the Masterpieces , Sept. 19 , 2002 , ISBN-10: 0192803026 , ISBN-13: 978-0192803023.

5 – Lawrence Weschler , THROUGH THE LOOKING GLASS Further adventures in opticality with David Hockney , published in believer , 2002 ArtKrush, LLC.

6 – David Kohn , Was It Done With Mirrors? New Theory On How Old Masterpieces Were Created , 2003 Jan 16 , CBS , 60 Minutes.

7 – David Hockney: Secret Knowledge (2003) , TV Movie , Documentary , March 2003 (Canada) , available online part 1 and part 2.

8 – An Interview with Philip Steadman , April 25, 2003, essential vermeer , jonathan janson.

9 – Yeh Ka Kei , Vermeer’s Camera , Undergraduate Research Opportunity Programme in Science , Department of Mathematics , National University of Singapore , Semester II 2003/04. Yeh Ka Kei , Vermeer’s Camera.

10 – Austin Kleon , DAVID HOCKNEY’S SECRET KNOWLEDGE: COLLAGE AND THE RETURN TO AWKWARDNESS , Published in his blog , Saturday, May 12th, 2007.

<

p dir=»ltr» style=»text-align:justify;»>11 – Painters, lenses and photography.

نوشته‌هایِ مرتبط:

« در آغاز ، اهریمن ، سرچشمه جنبش بود »


« با انگیزندگی اهریمن ، تفکر فلسفی‌ آغاز میگردد »

« پیش از پیدایش زرتشت ، اهریمن (انگرامینو) منش جنبش و سرچشمه جنبش و طبعا آفرینش در هر چیزی بود. در تاختن و زدن به « گاو نخستین = سرچشمه زندگی‌ » سراسر آفرینش گیتی‌ ، آغاز میگردد. این بوجود آورنده جنبش ناگهانی ، محاسبه ناپذیر است. اصل جنبش ، با خود ، محاسبه ناپذیری را می‌‌آورد. مزدا که اصل ثبوت معرفت بود ، خواه ناخواه بر ضد جنبش و « تغییر معرفت » ، و تغییر هر چیزی بود ، چون با تغییر هر چیزی ، از نو باید آنرا دید و شناخت. تا روزی که « چشم خورشیدگونه » بنیاد بینش بود ، درست همین جنبش را می‌توانست ببیند. ماهی‌ دریای فراخکرت ، با چشمانش « جنبش لرزه گونه آب دریا [»] را در سدها فرسنگ فاصله میدید. چشمی که یک لرزه را در آب میدید ، جنبش را دوست میداشت. ولی‌ دانائی که استوار بر حافظه است ، نمیتواند کوچکترین دگرگونی را تاب بیاورد ، چون همه قواعدش را به هم میزند. برای دانش حافظه‌ای (یا آنچه در لوح محفوظ ثبت است) ، تغییر ، نادیدنی و محاسبه ناپذیر و غیر قابل پیش بینی‌ میشود. اینست که اهریمن که اصل جنبش است برای اهورامزدا ، اصل شرّ میگردد. ارزش اخلاقی‌ کاملا منفی‌ پیدا می‌کند. بدینسان زرتشت با مفهوم تازه اش از اهریمن ، به روند معرفت و تفکر ، بویژه تفکر فلسفی‌ ، ضربه‌ای کشنده وارد میسازد. اهریمن که منش جنبش در اندیشیدن بود ، در برابر اصل ثبوت و سکون در معرفت ، شرّ و فاسد و تباهکار میگردد. حرکت زنده فکری ، و انگیزنده تفکر ، شوم و شرّ میگردد. زرتشت با شرّ ساختن اهریمن ، راه تفکر فلسفی‌ را در ایران می‌‌بندد. اهریمن ، در آغاز ، اصل بیداری و جنبش بود. حتی در هفتخان رستم می‌‌بینیم که اژدها مانند رخش ، همیشه بیدار است ، در حالیکه این رستمست که به خواب میرود. در واقع در این خان دو اصل گوناگون بیدار و جنبش ، با هم رویارو میشوند. یکی‌ اصل بیداری و جنبش مثبت ، و دیگری اصل بیداری و جنبش منفی‌. و این در اثر آنسست که با منفی‌ ساختن اهریمن ، نیاز به اصل حرکت و بیداری باقی‌ بجای میماند. در داستان میترا نیز ، میترا خودش ، جانشین اهریمن ساخته میشود. میترا اصل حرکت است ، و با تاختن به گاو ، آفرینندگی در گیتی‌ براه میافتد. در واقع با زدن میترا ، آفرینندگی به حرکت ابدی میافتد. و آتش نیز این اصل حرکت و بیداری ، میگردد. پیدایش آتش ، در اثر زدن سنگ به سنگ دیگر ، در داستان هوشنگ در شاهنامه در برخورد با مار یا اژدهای سهمگین ، پیوستگی تنگاتنگ اهریمن با پهلوان را نشان میدهد. در اینجا ، پهلوان در رویاروئی با اهریمن (اژدها یا مار) و پیکار با اژدها ، به آتش دست می‌‌یابد. انسان در پیکار با اهریمنست که اصل حرکت و بیداری را می‌‌یابد. اصالت حرکت و بیداری از اهریمن به پهلوان انتقال می‌‌یابد. پهلوان ، انگیزنده میشود و سنگ را به زایش آتش میانگیزد. و در تفکرات زرتشت ، بجای « میترا و گاو » ، « اهورامزدا و بهمن » می‌نشیند. اهورامزدا ، که روشنائیست ، جای میترای آتشین را می‌گیرد و وهومن ، خویشاوند همان گاو است ، و پیوند مستقیم با گاو دارد. در واقع ، اهورامزدا با روشنائیش ، مستقیماً وهومن را به آفرینندگی میانگیزد. سر اندیشه بنیادی ، برغم تغییرات ، بجای میماند و فقط جابجا میشود. »

منبع :

منوچهر جمالی ، بخشی از کتاب : تخمه ی خود زا یا صورت خدا ، انتشارات کورمالی ، لندن ، اکتبر ۱۹۹۶ ، ISBN 1 899167 85 4 . برگ ۷۲  از این کتاب را ببینید. برگرفته از وبگاه فرهنگشهر ، بخش کتابها.

نوشته‌هایِ مرتبط: