دیکتاتور


یکنفر

«دیکتاتور شبیه پدری است که اولاد خود را از محیط عمل و کار دور کند و پس ازمرگ خود اولادی بی­ تجریه و بی­ عمل بگذارد. پس مدتی لازم است که اولاد او مستعد و مجرب کار شوند یا باید گفت که در جامعه افراد در حکم هیچ­ اند و باید آنها را یک نفر اداره کند این همان سلطنت استبدادی است که بود- مجلس برای چه خواستند و قانون اساسی برای چه نوشتند؟- و یا باید گفت که حکومت ملی است و تمام مردم باید غمخوار جامعه و در مقدرات آن شرکت نمایند در این صورت منجی و پیشوا مورد ندارد.»

دکتر مصدق (سیاست موازنۀ منفی در مجلس چهاردهم،ج1/ حسین کی­استوان/ ص34)

بازدید از نوشته اصلی

جاودانه شفیعی کدکنی، مرثیه‌ای برای مصدق


گندی شاپور

عکس تاریخی، پس از سقوط دولت ملی، مصدق در تنفس میانه دادگاه سر بر شانه دوست و مشاور حقوقی‌اش، کلنل شاه قلی می‌گذارد.

mosadegh in tiral

بازدید از نوشته اصلی 251 واژه دیگر

سعی‌ِ به هدر رفته – امپریالیسمِ داخلی‌ِ ایرانیان چه کسانی‌ هستند ؟


« سکولاریسم اینست که: سرمایه ملت ایران، « غنیمت = انفال » نیست، ونباید « خرج دوام وترویج شریعت اسلام » گردد، بلکه بایددر« تضمین نیرومندی ورفاه ملت ایران »، سرمایه گذاری شود. خمس وزکات واوقاف نیز، سرمایه ملت ایران محسوب میشوند. »

منوچهر جمالی

سر سختی، پافشاری و پایداریِ مصدق، موجبِ بیداریِ ایرانیان شد، و با ملی‌ کردنِ صنعتِ نفتِ کشور، با وجودِ همه کارشکنی‌هایِ داخلی‌ (آخوند ها) و خارجی‌ (امپریالیسم)، دستِ نیروهایِ خارجی‌ را از ثروت و سرمایه ایرانیان دور کرد. آن نیرو و خواستِ مردمِ ایران در بدست کرفتنِ سرنوشتِ خویش که با انقلابِ مشروطه جانی دوباره گرفته بود موجبِ سرکشیِ مردم و حمایت از مصدق شد. مجلسِ شورایِ ملی‌ که در بطنِ انقلابِ مشروطه قرار داشت، مکانیسمی فراهم کرد تا اراده مردم، به صورتِ یک نیرویِ تعیین کننده و کارا در آمده و برایِ چند صباحی، فرصتِ سخن گفتن و اثرگذاری بیابد.

مجلسِ شورایِ ملی‌ محلی است برایِ هم اندیشی‌ِ مردمِ ایران. یک مجلسِ آزاد ، مستقل، کار آمد و شجاع، تنها ابزارِ مردمِ ایران برایِ کوتاه کردنِ دستِ امپریالیسمِ داخلی‌ و خارجی‌، از ثروت‌هایِ ملی‌ِ ایرانیان است.

در اینجا منظور از امپریالیسمِ داخلی‌، نهاد ها، سازمان ها، نیرو‌هایی‌ هستند که به موازاتِ مجلس عمل می‌‌کنند، بدونِ اینکه شفافیتی در کارشان باشد و یا به مردم پاسخگو باشند.

آخوندها، با براه انداختنِ موقوفات و وجوهات و … با وعده بهشت، بدونِ کمترین مشکلی‌، درحالِ انباشتِ مافیاییِ ثروت برایِ خود و دستگاهِ عریض و طویلِ روحانیت (!) هستند. و همچون زالو به جانِ اقتصادِ ایران افتاده اند. اینان را براستی باید در زمره‌ امپریالیسمِ داخلی‌ِ ایران دانست. بدونِ قانون و کنترل برایِ خود بیزینس راه انداخته و در صرفِ این سرمایه‌ها نیز ذره‌ای شفافیت ندارند.

به نظرِ من کاری کارستان تر از ملی‌ کردنِ صنعتِ نفت باید صورت بگیرد ، تا این سرمایه‌هایِ مردمِ ایران را از چنگِ این کفتار‌ها و لاشخور‌ها خارج سازد و تحتِ نظارتِ مردمِ ایران قرار دهد.

ما به ملی‌ کردنِ موقوفات، خیریه، وجوهات، … بیشتر نیاز داریم تا ملی‌ کردنِ صنعتِ نفت.

کلیه وجوهاتِ دینیِ اسلامی باید ملی‌ شوند، و تصمیم گیری در خصوصِ آن به یک مجلسِ ملی‌ِ واقعی‌ سپرده شود. تا با اینکار این ثروتِ مردمِ ایران در راهِ گسترشِ فرهنگ و رفع درد و رنجِ مردم بکار برده شوند. نه‌ اینکه صرفِ گسترشِ ضّدِ دینِ اسلام و دستگاهِ مافیاییِ آخوندی شود.

امید که مردمِ ایران نیز به سرشت پلیدِ آخوند‌ها پی‌ ببرند و دست از معامله بهشت بردارند.

نوشته‌هایِ مرتبط:

در ۲۰۰ سالِ گذشته، آخوند‌ها همواره در رختخوابِ ایرانیان حضور بهم رسانده اند !


نیک‌ اگر بنگرید و چنانچه به دنبالِ  شکستِ  حرکتهایِ  آزادی خواهانِ  ایران در ۲۰۰ سالِ  گذشته باشید، هیچ دشمنی را موفق تر از آخوند‌هایِ  شیعه ایران نمی‌‌یابید. آنان که به دنبالِ  علتِ  دیگری می‌‌گردند، وقتشان را تلف کرده و می‌‌کنند. به این موارد بنگرید، همیشه دستِ  آخوند را چه در ظاهر و چه پشتِ  پرده در کار می‌‌یابید.

کشتارِ  بابیان و بهاییان، جنبشِ  تنباکو، کشتنِ  میرزا آقاخانِ  کرمانی، امیر کبیر، مشروطه، ملی‌ شدنِ  نفت، کودتایِ  ۲۸ مرداد و مصدق، انقلابِ  ایران، … .

در همه اینها آخوند‌ها حضورِ  فعّال و چشمگیری داشته و دارند. نیروهایِ  خارجی‌ هم از این پاشنه آشیلِ  مردمِ  ایران و سردرگمیِ  آنها در تمایزِ  اسلام و ایران نهایتِ  بهره برداری را نموده اند. دشمنِ  واقعی‌ِ  مردمِ  ایران آخوند‌ها هستند و بس. آخوند‌ها بنا بر آنچه فرهنگِ  ایران می‌‌گوید، نمونه بارزِ  چنگِ  وارونه هستند. جمالی در خصوصِ  دشمن و چنگِ  وارونه زدن او نوشته‌ای نغز دارد.

» آنچه از بُن و گوهرو نهاد و فطرت ، میزاید و میتراود و میجوشد ، پاک است، ولی بزودی ، از تنفیذ اغراض و منافع شخصی و گروهی و طبقاتی …. آلوده و مخلوط میشود، و اصالتش را از دست میدهد. اگر درآغاز ناآگاهبودانه ، از بُن، جوشید ه است ، و پاک بوده است ، ولی با تنفیذ آگاهبودانه اغراض و منافع و خودخواهی گروهها وخانواده ها و اشخاص و اقوام …. ازآن « حق بنیادی و اصیل » ، ، قوانینی جعل و ساخته میشود، که همه آن حق بنیادی را تحریف میکنند ومسخ میسازند با این «چنگ واژگونه زدن یا مکرو تزویرو خدعه‌ها ، میکوشند که ، خواستها و منافع و اغراض خود را ، نهادی و بنیادی و گوهری و چهره‌ای و فطری بنامند و – بسازند – تا آنها را کارآ سازد . بدینسان ، کارجعل کردن ، جانشین فطرت ونهاد و گوهر میشود . فطرت ساختگی و جعلی ، جانشین فطرت و طبیعت و گوهر و بُن میگردد . روندِ « بنیادسازی» ، « فطری سازی» ، « نهادینه سازی » ، « اصلی سازی » ، همیشه در تاریخ درکار بوده است ، تا آنچه فطری و گوهری و نهادی نیست ، جانشین ، نهادی ، یا فطری یا اصل یا بُن بشود . اساسا واژه « دُشمنی ، که دوژ + منیک » ، باشد به معنای « اندیشیدن برای گول زدن و مکرورزیدن » هست، چون « دوژ» ، این معنا را هم دارد . پس دشمن، کسیست که میاندیشد ، چگونه دیگری را گول بزند و با مکر و خدعه ، اورا بیازارد ، و حق فطری اورا ، بنام حق فطری ، ازاو سلب کند . دشمن ، کسی است که « اندیشه‌ای ساختگی و جعلی » را جانشین « اندیشه گوهری و بُنی » میسازد . این کاریست که اسلام در تئوری فطرتش کرده است و اسلامهای راستین ، کارشان فقط همین « آشفته سازی » اذهان است . هر اندیشه پاکی را آلوده میکنند ومیگنداند و متعفن و آلوده میسازند . پس « بُن و گوهر و نهاد انسان» ، غیر ازآنچه از گذشته بنام «عُرف و عادت و رسوم و قوانین » آمده است ، میباشد .» ۱

جایی‌ روشنفکرانِ  ایران می‌‌بایست از این خوابِ  خرگوشی برخیزند، و ریشه همه شر را به چالش بگیرند. نحوه نگرشِ  آنها به آخوند در حدِ  آخوندِ  ۲ زاری است، و از آخوند بیشتر از آن را به جدّ نمی‌‌گیرند. ریشه بدبختیِ  ما این است. آخوند قویتر از اینها است. این ساده اندیشی‌ است که یک عدّه‌ای فکر کنند، چون آخوند‌ها به اسلام می‌‌پردازند، احمق هم هستند ! به هیچ وجه چنین نیست. آنها بسیار زیرکتر از روشنفکرانِ  ایرانی هستند. مردم و روشنفکرانِ  ایرانی، با و به هرچه می‌‌خواهند بیندیشند، ولی‌ باید از راه دادنِ  آخوند‌ها ، چه خوب و چه بد، در رختخوابِ  خود جلوگیری کنند. این آخوند‌ها از هر قماشی میتوانند، باشند، مسیحی‌، یهودی، زرتشتی، سنّی، شیعه، … . دیگر خامِ  این دشمنان نباید شد ، وگرنه‌ با چنگِ  وارونه زدن دوباره پشتِ  ما را به خاک میمالند.

منابع:

۱ –  منوچهرِ  جمالی ، فرهنگ ایران وحقوق بشر, برگرفته از وبگاهِ  جمالی: فرهنگشهر ، بخشِ مولوی و شاهِ  پریان و پریزاده.

نوشته‌هایِ مرتبط:

رهبران جبهه ملی، مانند شاهی ها، همه «پراگماتیستهای تهی از فلسفه فرهنگ ایران» بودند [و هستند]


«با نهضت مصدق، پدیده ملی گرائی در ایران، انعطافی کلی پیداکرد. پدیده ملی گرائی، با «محوریت شاه» به کلی طرد وترک شد، و اندیشه ملیگرائی با محوریت ملت، سراسر جامعه را فراگرفت. این چرخش انقلابی را محمدرضاشاه درنیافت، و بازکوشید که شاه را بجای ملت، در ضمیر مردم محوراصلی کند. ولی اینگونه ملیگرائی، نتوانست دیگر، حقانیتی پیداکند. و بدینسان شاه مجبوربود، حداقل مشروعیتش را ازآخوند بگیرد. از سوی دیگر، ملیگرائی که فجرش بامصدق دمید، تئوریسینی پیدانکرد که آنرا در فلسفه ای اجتماعی وسیاسی، استوار بر فرهنگ ایران بگسترد، و راه را برای یک جنبش فکری مردمی و آزاد و سوسیال برای جوانان بازکند. بدینسان، رهبران جبهه ملی، مانند شاهی ها، همه «پراگماتیستهای تهی از فلسفه فرهنگ ایران» بودند. و بی این فلسفه فرهنگی، نه مصدقیها و نه شاهیها، دیگر نیروبرای جذب جوانان نداشتند و نتوانستند در برابر جنبش اسلامسازان راستین و در برابر جنبش های چپ، تاب بیاورند.»

منوچهرِ  جمالی

نوشته‌هایِ مرتبط: